خوناشام خشن من پارت
خوناشام خشن من پارت 4
...............
منو بردن توی قصر
قصر خیلی زیبا بود پر از محافظ و خدمتکار ها
بردنم به قسمت اصلی قصر یه دختر نشسته بود در حال کتاب خوندن صورتش معلوم نبود
اما مو های بلندی داشت که تا زانو هاش میرسید
در پایان، هر تار موش از رنگ سیاه به نقره ای تغییر میکرد
سرباز :بانوی من
دختر :چیزی شده ؟
هنوز هم کتاب جلوی صورتش بود نمیدونم چرا اما خیلی کنجکاو بودم چهره اش را ببینم
سرباز :بانوی من در نزدیکی مرز ما با انسان ها ،یک انسان پیدا شده
گویا بی اجازه وارد دنیای ما شده است...
دختر :خب؟
سرباز :دستور میدید چیکار کنیم؟
دختر همونطور که میدونید من هنوز به سن قانونی نرسیدم ......برید از بقیه اهالی قصر بپرسید
سرباز :اما بانوی من ،انها به سفر رفته اند
دختر :درنتیجه ؟
سرباز :بله ؟
دختر :مثل اینکه قوانین رو به یاد ندارید؟
کتاب رو از صورتش کنار زد و ادامه داد
دختر :وقتی اهالی قصر یعنی پدر ،مادر و برادرم حضور ندارد شما باید طبق قانون عمل کنید و قانون میگه که :: وقتی در غیاب اهالی قصر فردی بی اجازه وارد شود ،وی تا زمان برگشت اهالی به عنوان مهمان در قصر میماند و باید مراقبت رفتار هایمان با ایشان باشیم ::
سرباز :بله بانوی من
وقتی کتاب رو از صورتش کنار زد مهوش شدم
خیلی زیبا بود ، پوست سفید چشمانی سرخ و فریبنده ، لباسی به رنگ قرمز و مشکی که زیبایی او را چند برابر میکرد
حالم بده اگر بهتر شدم ادامش رو میزارم
پس تا اون موقع حمایت کنید فرزندانم❤️
...............
منو بردن توی قصر
قصر خیلی زیبا بود پر از محافظ و خدمتکار ها
بردنم به قسمت اصلی قصر یه دختر نشسته بود در حال کتاب خوندن صورتش معلوم نبود
اما مو های بلندی داشت که تا زانو هاش میرسید
در پایان، هر تار موش از رنگ سیاه به نقره ای تغییر میکرد
سرباز :بانوی من
دختر :چیزی شده ؟
هنوز هم کتاب جلوی صورتش بود نمیدونم چرا اما خیلی کنجکاو بودم چهره اش را ببینم
سرباز :بانوی من در نزدیکی مرز ما با انسان ها ،یک انسان پیدا شده
گویا بی اجازه وارد دنیای ما شده است...
دختر :خب؟
سرباز :دستور میدید چیکار کنیم؟
دختر همونطور که میدونید من هنوز به سن قانونی نرسیدم ......برید از بقیه اهالی قصر بپرسید
سرباز :اما بانوی من ،انها به سفر رفته اند
دختر :درنتیجه ؟
سرباز :بله ؟
دختر :مثل اینکه قوانین رو به یاد ندارید؟
کتاب رو از صورتش کنار زد و ادامه داد
دختر :وقتی اهالی قصر یعنی پدر ،مادر و برادرم حضور ندارد شما باید طبق قانون عمل کنید و قانون میگه که :: وقتی در غیاب اهالی قصر فردی بی اجازه وارد شود ،وی تا زمان برگشت اهالی به عنوان مهمان در قصر میماند و باید مراقبت رفتار هایمان با ایشان باشیم ::
سرباز :بله بانوی من
وقتی کتاب رو از صورتش کنار زد مهوش شدم
خیلی زیبا بود ، پوست سفید چشمانی سرخ و فریبنده ، لباسی به رنگ قرمز و مشکی که زیبایی او را چند برابر میکرد
حالم بده اگر بهتر شدم ادامش رو میزارم
پس تا اون موقع حمایت کنید فرزندانم❤️
- ۱.۶k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط