فیک جونگکوک عشق مخفی پارت 11
ات ویو:یهو در زدن درو وا کردم دیدم هیچ کس نیست فقط یدونه پد و لباس جلو در بود فهمیدم کارجونگکوک بود لبخندی روی لبام نشست سریع رفتم به کمک خدمتکار دوش گرفتم چون زیاد نمی تونستم رو پاهام وایسم و لباس پوشیدم و پد رو گذاشتم.شکمم خیلی درد میکرد باکمک دیوارو عصا رفتم پایین دیدم جونگکوک نیست
یکی از خدمتکارها اوند کفت که :آقا این یادداشت رو برای شماگذاشتن.
نامه: سلام عشقم خوبی؟جاییت دردنمیکنه.عشقم من رفتم اصلحه هارو تحویل بگیرم مواظب خودت باش کیوتم.
راستی نیم ساعت بعدخوراکیات میرسه.
لبخندی روی لبام نشست.
خوراکی هارم آوردن و نشستم سریال مورد علاقم رو دیدم که ساعت شد3ظهر
فکرکنم الان هاست که جونگکوک بیاد زنگ در به صدا دراومد خدمتکار در رو باز کرد جونگکوک بود چون نمی تونستم پاشم اومد منو براید استایل بغل کردم و برد بالا گذاشت رو تخت.
ات:جونگوکی نهار نمیخوری؟
کوک:عشقم من الان خستم اگه گشنت نیست بمونه واسه بعدا ها؟
ات؟نه گشنم نیست.اتفاقا خیلیم خسته.
کوک:پس بخوابیم.
ات:(خوابیدم وجونگکوک منو از پشت بغلم کردوکشید سمت خودش)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
به به بعد از مدت ها ادمین جونتون اومد
اگه کم شده ببخشید
جبران میکنم
فقط تو لایک کن مرسی
یکی از خدمتکارها اوند کفت که :آقا این یادداشت رو برای شماگذاشتن.
نامه: سلام عشقم خوبی؟جاییت دردنمیکنه.عشقم من رفتم اصلحه هارو تحویل بگیرم مواظب خودت باش کیوتم.
راستی نیم ساعت بعدخوراکیات میرسه.
لبخندی روی لبام نشست.
خوراکی هارم آوردن و نشستم سریال مورد علاقم رو دیدم که ساعت شد3ظهر
فکرکنم الان هاست که جونگکوک بیاد زنگ در به صدا دراومد خدمتکار در رو باز کرد جونگکوک بود چون نمی تونستم پاشم اومد منو براید استایل بغل کردم و برد بالا گذاشت رو تخت.
ات:جونگوکی نهار نمیخوری؟
کوک:عشقم من الان خستم اگه گشنت نیست بمونه واسه بعدا ها؟
ات؟نه گشنم نیست.اتفاقا خیلیم خسته.
کوک:پس بخوابیم.
ات:(خوابیدم وجونگکوک منو از پشت بغلم کردوکشید سمت خودش)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
به به بعد از مدت ها ادمین جونتون اومد
اگه کم شده ببخشید
جبران میکنم
فقط تو لایک کن مرسی
۲.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.