قلمی از قلمدان قاضی افتاد

قلمی از قلمدان قاضی افتاد …

شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.

قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟

مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانۀ مرا با آن ویران کردی.


(البته دم همه ی قاضی های عادل ، گرم )
دیدگاه ها (۳)

برای تلفظ کوتاه‌ترین کلمه “بله” یا “نه” ، خیلی بیشتر از...

مردی از آلمان شرقی به سیبری فرستاده شد تا آن جا کار کند. این...

جانم به فدای صلابت حیدری ات !رهبر عزیزتر از جانم !عمرتون ...

او مسیح معاصر بود و دقیقا اشعه ی صلابت و سازش ناپذیری عیسی ب...

مکاشفه:دیدم مردی با عبا و کلاه کیپا(کلاه یهودیان) مرا ندا دا...

بمیرم برای غربتت مادر جان❤️‍🩹💔⁨⁨مظلوم علی مظلوم علی💔⚠️مسئله ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط