کاش عشقی بود تا با سوز جان می ساختیم

کاش عشقی بود ، تا با سوز جان می ساختیم
روز و شب می سوختیم و ، با جهان می ساختیم

کاش در کنج قفس هم ، یاد گلرویی بسر
داشتیم و ، با جفای باغبان می ساختیم

عمر ما هم گر بهاری داشت در دوران خویش
چون چمن ، با برگ ریزان خزان ، می ساختیم
#معینی_کرمانشاهی


🌸 🍃 🌺 🍃 🌼 🍃


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
دیدگاه ها (۶)

نفسم میگیرد ..!در هوایی ڪه نفس های تو نیستi‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌...

برای دیدنت پر از هوای عاشقانه ام به بوسه های شوق تو پر از تب...

در نهان به آنان دل می بندیم ؛که دوستمان ندارند و در آشکار ا...

برای آنکه یادت از دلم بیرون شود این بارسر سجاده ام بر لب دعا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط