روزی پرندهها کنار پنجره میآیند

روزی پرنده‌ها کنار پنجره می‌آیند
و از دانه‌های ریز ارزن خبری نیست
پرنده‌ها،زودتر از تو می‌فهمند

تو اما کِی؟ کجا می‌فهمی؟

قراری با تو ندارم که بیقرار بمانی
تماسی از تو ندارم که بی‌جواب بمانی
به خانه‌ام نمی‌آیی که پشتِ در بنشینی
در انتظار بمانی

چندسال است فاتحه‌ام را خوانده‌ای؟
چندسال است می‌دانی پرنده‌ها
دیرتر از تو می‌فهمند؟
دیدگاه ها (۱)

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯾﻢﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !" ﺗﻮ "ﻫﻤﯿﺸﻪﺿﻤﯿﺮ ﻏﺎﯾﺐ ...

1) دست های توتصمیمم بودباید می گرفتم ودور می شدم.۲)آن قدر ب...

پرده را کنار بزندر آسمان اتفاقی بزرگ خواهد افتادکودکیبا تماش...

در تندباد حادثه عشق اولین قربانی است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط