دست های تو
1) دست های تو
تصمیمم بود
باید می گرفتم و
دور می شدم.
۲)
آن قدر به تو نزدیک بودم
که تو را ندیدم
در تاریکی خود، به تو لبخند می زنم
شکرانۀ روزهایی
که کنار تو
راه رفته ام.
۳)
بی آنکه بوی تو مستم کند
تا ده میشمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند
و ترانهای متولد میشود
که زادهیِ دستهای توست
چه کنم؟
شاعرم
به از تو سرودن معتادم.
تصمیمم بود
باید می گرفتم و
دور می شدم.
۲)
آن قدر به تو نزدیک بودم
که تو را ندیدم
در تاریکی خود، به تو لبخند می زنم
شکرانۀ روزهایی
که کنار تو
راه رفته ام.
۳)
بی آنکه بوی تو مستم کند
تا ده میشمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند
و ترانهای متولد میشود
که زادهیِ دستهای توست
چه کنم؟
شاعرم
به از تو سرودن معتادم.
- ۷۶۵
- ۱۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط