کاش عابر گمشده ات بودم

کاش عابر گمشده ات بودم

میان شلوغی پیاده روها

کاش آنی بودم

که شب ها در نبودش اشک می ریختی

های !!!

کجای این ذهن آشفته پنهان شده ای

که نمی توانم فراموشت کنم ...
دیدگاه ها (۳)

شبچون کبوتریاز بام می پردخوابیده ای و منخوابم نمی برد ...

می ترسم ببوسمت ،به خانه که برگشتی دهانت بوی شعر بدهد !مادرت ...

تنهایم ... همانند مسجد بین راه !هر که می آید مسافر است ... م...

دلم برای " عشق " می سوزداین روزها هستند کسانی کهنام " هرزگی ...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط