شکار کرده ای دلم، همین دل یگانه را
شکار کرده ای دلم، همین دل یگانه را
بگیر و جمع کن ببَر، بساط دام و دانه را
خیال باز دیدنت به خلسه می رساندم
بیا به خاطر دلم، تو جور کن بهانه را
سر تو جنگ سرد شد، میان عقل و عشق من
خدا کند فرشته ای بگیرد این میانه را
شمیم شعر من تویی، بهار هر ترانه ام
من از تو دارم اینهمه، تغزل شبانه را
نگاه توست قافیه، لبت ردیف می شود
من این وسط وسیله ام، بگو تو این ترانه را
تو شاعری و شعر من، کم است پیش طبع تو
ببخش این جسارت و کلام ناشیانه را
بگیر و جمع کن ببَر، بساط دام و دانه را
خیال باز دیدنت به خلسه می رساندم
بیا به خاطر دلم، تو جور کن بهانه را
سر تو جنگ سرد شد، میان عقل و عشق من
خدا کند فرشته ای بگیرد این میانه را
شمیم شعر من تویی، بهار هر ترانه ام
من از تو دارم اینهمه، تغزل شبانه را
نگاه توست قافیه، لبت ردیف می شود
من این وسط وسیله ام، بگو تو این ترانه را
تو شاعری و شعر من، کم است پیش طبع تو
ببخش این جسارت و کلام ناشیانه را
۵.۷k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳