از این همه نامردمی ها، قلبم داره می میره کم کم
از این همه نامردمیها، قلبم داره میمیره کم کم
من از تو میپرسم خدایا، اینجا زمینه یا جهنم؟
وقتی برای گریه کردن، باید از این دنیا جدا شد
وقتی واسه آزاد بودن، باید اسیرِ آدما شد
میگن وقتی میخوای از این همه بدبختی راحت شی
یا باید بگذری از جون، یا همرنگ جماعت شی
باید اونی شی که میگن، باید اونی شی که میخوان
چه رنجی داره تن دادن، به این قانونِ بیوجدان
چقد بد میشه وقتی که زمین برعکس میچرخه
یا هر آغاز شیرینی همیشه آخرش تلخه
زمین درگیر ابرازه، یه جور آفتاب و مهتابه
زمان سرگیجه میگیره، خدا تو آسمون خوابه
تو دنیایی که هر روزش مثِ دیروز میمونه
مصیبت میشه وقتی که زمین میچرخه وارونه
ولی ای کاش وقتی که زمین میچرخه وارونه
منو بفرسته چند سالی عقبتر، بر نگردونه
شاید تو این ظلمت خدایا، تو ساحلو از یاد بردی
گم شد تو دریا کشتی عشق، سُکانو دست کی سپردی؟
اینجا سر هر چهار و پنجش، این خلق درگیرِ نبردن
حق با ملائک بود وقتی، با ناامیدی سجده کردن
من از تو میپرسم خدایا، اینجا زمینه یا جهنم؟
وقتی برای گریه کردن، باید از این دنیا جدا شد
وقتی واسه آزاد بودن، باید اسیرِ آدما شد
میگن وقتی میخوای از این همه بدبختی راحت شی
یا باید بگذری از جون، یا همرنگ جماعت شی
باید اونی شی که میگن، باید اونی شی که میخوان
چه رنجی داره تن دادن، به این قانونِ بیوجدان
چقد بد میشه وقتی که زمین برعکس میچرخه
یا هر آغاز شیرینی همیشه آخرش تلخه
زمین درگیر ابرازه، یه جور آفتاب و مهتابه
زمان سرگیجه میگیره، خدا تو آسمون خوابه
تو دنیایی که هر روزش مثِ دیروز میمونه
مصیبت میشه وقتی که زمین میچرخه وارونه
ولی ای کاش وقتی که زمین میچرخه وارونه
منو بفرسته چند سالی عقبتر، بر نگردونه
شاید تو این ظلمت خدایا، تو ساحلو از یاد بردی
گم شد تو دریا کشتی عشق، سُکانو دست کی سپردی؟
اینجا سر هر چهار و پنجش، این خلق درگیرِ نبردن
حق با ملائک بود وقتی، با ناامیدی سجده کردن
۹۰۹
۲۸ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.