تا پیدا شدی
تا پیدا شدی،
انگار همه راهها روشن شد...
نه در دوردستها،
نه پشت هزار پرده،
همینجا بودی، در سکوت دل،
در نفسهای آهسته،
من اما چشم نداشتم ببینمت...
چقدر راه رفتم، چقدر افتادم،
تا رسیدم به همین نقطه که تو ایستاده بودی از اول.
و حالا هر لحظه با تو،
ردی از بهشت دارد...
نه آن بهشتی که وعدهاش دادند،
بلکه همان که در نگاهت جا خوش کرده.
تو شدی مسیر، تو شدی مقصد.
و من؟
یک مسافر بینقشه،
که تمام بودنش را به دیدنت گره زد...
#دلنوشته_
انگار همه راهها روشن شد...
نه در دوردستها،
نه پشت هزار پرده،
همینجا بودی، در سکوت دل،
در نفسهای آهسته،
من اما چشم نداشتم ببینمت...
چقدر راه رفتم، چقدر افتادم،
تا رسیدم به همین نقطه که تو ایستاده بودی از اول.
و حالا هر لحظه با تو،
ردی از بهشت دارد...
نه آن بهشتی که وعدهاش دادند،
بلکه همان که در نگاهت جا خوش کرده.
تو شدی مسیر، تو شدی مقصد.
و من؟
یک مسافر بینقشه،
که تمام بودنش را به دیدنت گره زد...
#دلنوشته_
- ۱.۱k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط