مرا بگذار با دردم که از دنیا گذر کردم
مرا بگذار با دردم ، که از دنیا گذر کردم
کبوترهای شعرم را ببین بی بال وپر کردم
برو هرجاکه می خواهی خدا یار و نگهدارت
که خاک کوچه ی دل را به لطف اشک تر کردم
دلم دنبال تو اما دل تو جای دیگر بود
برای دلخوشی هایت خودم را کور و کر کردم!
تورا پیوسته در محراب جانم می پرستیدم
اگر که کافرم خواندند و احساس خطر کردم
چه احساس عجیبی در میان خاطراتت هست !
چگونه روز وشبهارا به امید توسر کردم!? رها کردم ترا اما دلم با ترس می گوید
به شوق دیدنت شاید شبی عزم سفر کردم ...
کبوترهای شعرم را ببین بی بال وپر کردم
برو هرجاکه می خواهی خدا یار و نگهدارت
که خاک کوچه ی دل را به لطف اشک تر کردم
دلم دنبال تو اما دل تو جای دیگر بود
برای دلخوشی هایت خودم را کور و کر کردم!
تورا پیوسته در محراب جانم می پرستیدم
اگر که کافرم خواندند و احساس خطر کردم
چه احساس عجیبی در میان خاطراتت هست !
چگونه روز وشبهارا به امید توسر کردم!? رها کردم ترا اما دلم با ترس می گوید
به شوق دیدنت شاید شبی عزم سفر کردم ...
- ۱.۰k
- ۱۸ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط