وقتیبهخاطرپدرتمجبوری
#وقتی_به_خاطر_پدرت_مجبوری
part.2
رفتم پایین که یک مرد خوشگل رو دیدم دروغ نگم روش کراش زدم ولی بازم ازش متنفرم رفتم پایین به بادیگارد اش علامت داد چمدونم رو بگیره خودش هم برآید استایل بغلم کرد در برار اون خیلی کوچیکم سوار ماشین شدیم بغض تمام وجودم رو گرفته بود ولی یهو متوجه شدم دستش رو گذاشته روی رون لختم و دست میکشید پس زبون باز کردم و با آرومی گفتم
(هه خوبه تو آروم گفتی من جرش میدادم)
میشه لطفا دستتون رو بردارین؟
که گفت
جی کی: خیر
گفتم چرا اونوقت
جی کی: حرف اضافه نزن چون به نفعت نیست
بعدش دیگه لال مونی گرفتم
(دخترم چرا آخه باید بیای کلاس های آموزشی تا من بهت یاد بدم چطوری جرش بدی؛؛آرمیا ناراحت نشین)
رسیدم یک قصر یا همون عمارت بعد دوباره برآید بغلم کرد و منو برد تو خونه گذاشت رو تخت و روم خیمه زد و.....
بیا پایین
بیا پایین
بیا پایین تر
یکم پایین تر
یک کوچولو دیگه
آفرین یکم
روم خیمه زد و نزدیک صورتم شد از ترس چشمام رو بستم ولی دیدم بلند شده
چیه فکر کردین الان میخواد ببوستش؟ نخیرررر قراره سرد رفتار کنه😂😂😂😂
از در اتاق بیرون رفت رفتم پایین و بهش گفتم میشه به بادیگارد ات بگی چمیدونم رو بده؟
جی کی:اوکی
بادیگارد اش چمدونم رو آورد لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین و شام درست کردم شام خوردم و رفتم که بخوابم انتظار داشتم بیاد رو تخت بخوابه ولی منو پرت کرد رو مبل و خوابید منم حرفی نزدم راستش ازش میترسم
صبح که از خواب بیدار شدم دوباره به همین رفتار سردش ادامه داد و فرداش و فرداش و تا یک ماه این رفتار سردش ادامه داشت منم دیگه خسته شدم و.....
با اینکه زیاد نکردین ما رو ولی گذاشتم شرایط هم کمه
۲۰ لایک و ۴۵ کامنت سعی کنین سریع برسونین تا فردا بزارم چون دیگه نتم تموم میشه
part.2
رفتم پایین که یک مرد خوشگل رو دیدم دروغ نگم روش کراش زدم ولی بازم ازش متنفرم رفتم پایین به بادیگارد اش علامت داد چمدونم رو بگیره خودش هم برآید استایل بغلم کرد در برار اون خیلی کوچیکم سوار ماشین شدیم بغض تمام وجودم رو گرفته بود ولی یهو متوجه شدم دستش رو گذاشته روی رون لختم و دست میکشید پس زبون باز کردم و با آرومی گفتم
(هه خوبه تو آروم گفتی من جرش میدادم)
میشه لطفا دستتون رو بردارین؟
که گفت
جی کی: خیر
گفتم چرا اونوقت
جی کی: حرف اضافه نزن چون به نفعت نیست
بعدش دیگه لال مونی گرفتم
(دخترم چرا آخه باید بیای کلاس های آموزشی تا من بهت یاد بدم چطوری جرش بدی؛؛آرمیا ناراحت نشین)
رسیدم یک قصر یا همون عمارت بعد دوباره برآید بغلم کرد و منو برد تو خونه گذاشت رو تخت و روم خیمه زد و.....
بیا پایین
بیا پایین
بیا پایین تر
یکم پایین تر
یک کوچولو دیگه
آفرین یکم
روم خیمه زد و نزدیک صورتم شد از ترس چشمام رو بستم ولی دیدم بلند شده
چیه فکر کردین الان میخواد ببوستش؟ نخیرررر قراره سرد رفتار کنه😂😂😂😂
از در اتاق بیرون رفت رفتم پایین و بهش گفتم میشه به بادیگارد ات بگی چمیدونم رو بده؟
جی کی:اوکی
بادیگارد اش چمدونم رو آورد لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین و شام درست کردم شام خوردم و رفتم که بخوابم انتظار داشتم بیاد رو تخت بخوابه ولی منو پرت کرد رو مبل و خوابید منم حرفی نزدم راستش ازش میترسم
صبح که از خواب بیدار شدم دوباره به همین رفتار سردش ادامه داد و فرداش و فرداش و تا یک ماه این رفتار سردش ادامه داشت منم دیگه خسته شدم و.....
با اینکه زیاد نکردین ما رو ولی گذاشتم شرایط هم کمه
۲۰ لایک و ۴۵ کامنت سعی کنین سریع برسونین تا فردا بزارم چون دیگه نتم تموم میشه
- ۲.۲k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط