برشی از خاطرات

برشی از خاطرات 📜

محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم. میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره! یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترين گناه رو در طول روز انجام داده. یه روز صبح ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟ جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره ...

شهید#محمدرضا_تورجی_زاده 🕊🌹
دیدگاه ها (۱)

#روبیکا #روزتان_پر_خیر_و_برکت #روزتان_معطر_به_عطر_و_بوی_شهدا

#خوش_گمانی_به_خداوند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط