تاریک میشود خیال من در امتداد خط چشم تو

...
تاریک می‌شود خیال من در امتداد خط چشم تو
گم‌می‌شود درخاطره‌ها نگاه خسته‌ای به چشم تو

سبزی بهار وشیرینی تابستان سرد است در هجر
ترکم‌مکن ای‌دلبر که شکسته دلم به‌هجر چشم تو

جانم‌خوش‌است گرچه نگاهت‌نشسته کنج پنجره
هر چند که تو جای دیگری دل من دنبال چشم تو

وقتی که در آغوش باد رقص می‌کنی و می‌خندی
گم‌ می‌کنم‌ شب‌عاشقی به‌مستی به‌سیاه چشم تو

لب‌های تو چون‌عسل به زیبایی انار پاییزی است
صبح‌ شد شیرینی لبت چه‌ شد، کجاست چشم تو

گرمای دستان تو بر گونه‌‌ شبم شراب انگور است
حالا‌منم اسیر موج گیسوان نرم وشراب چشم تو

تو‌ چون سنبلی چو نیلوفر به‌ عطر تنت مستم من
گویا فنا شده سوخته‌دل به شور وشوق چشم تو
(ندا)
@RomanticPoem
دیدگاه ها (۱۳)

...غم دل با که بگویم ، که تو خود رمز ظهوریغزل از اشک بگویم ک...

...آغوش تو‌ چون جنگل زیبای شمال است باران زده سیمای تو چ...

...دلم شکست به‌هجرت ای جام مستی من بیمار شدم به‌غربت روی...

...بیا و مهربان باش با من ای خاتون بارانیبه‌شوق ابروان تو ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط