تنهاخدا میداند وبس
تنهاخدا میداند وبس
من هرگز اهل خود ستایی نبودم هرگز
همیشه در هرجایگاهی که بودم باخودمیگفتم ازتو بالاترخیلی هست
هرگز زورگو نبودم ،ظلم نکردم ،حق کسی را پایمال نکردم ،تا جایی که در توانم بود از مظلوم دفاع کردم باظالم حنگیدم ،هرگز ،هرگز،هرگزنمک نشناس نبودم ،به محبتی که در حقم شده چندین برابر پاسخ دادم ،به همه احترام گذاشتم ،هیجوقت ّّنتوانستم بغیر از راه حلال ازراه دیگری روزیم را بدست اورم ،به عهدم تا نفس داشته باشم پایبندم واگر بکسی وفادار باشم دنیا هم نمیتواند گمراهم کند ازدزدی وهیزی بی تهایت واهمه دارم ودر برخورد با جنس مخالفی که محرم نباشد بسیار میکوشم باحیا باشم ،تا زمانیکه کسی سوالی نپرسیده باشد سخنی نمیگویم واز دروغ بیشترازهرچیزی پرهیز میکتم محال است دروغی بگویم وشخص مقابل تاکید کند که واقعا اینطور بوده ومن بتوانم جلوی خنده ام را بگیرم یعنی بهمین راحتی میشود مچ مرا گرفت ،برای گناهی که نکرده باشم وبه ان متهمم کنند روزگارم تلخ وسیاه میشود دلم میشکند وتا جایی که بتوانم.هرگز به ان جا نمیروم...در مسایل عاطفی شکننده تر ار هر شکستنیم طوری دیگر زندگی نمیکنم فقط نفس میکشم ،هیچ چیز در دنیا نمیتواند حس حسادتم را برانگیزد جز آنکسی که به او دل بسته باشم ،حاضر درد اورترین دردها را تحمل کنم اما به دلهره وتشویش رقیب مبتلایم نکنند که در برابراین مورد ضعیفتر از من کسی نیست بکسی دل نمیبندم اما اگر بندرت دلبستم ،دیگر دل کندن یامحال است ویا منوط به رفتاریست که هرگز بکسی نمیگویم ،معشوقه ام را میپرستم وخدای روی زمین منست هیچکس وهیچ چیزی ارجعتر از او برایم نیست وچنان در قلبم اورا جای میدهم که دیگر نیازی به قلبم ندارم ،وقتی اینچنین شود قلبم را ازسینه بیرون میکشم تا بداند نبودش مرگ منست ،با همه اینها تنها ماندم دور از همه ادمها ودر خلوتی که پر است از ازدحام وشلوغی افکاری که گاهی لبخندبه لبانم مینشاند وگاهی دفنم میکند در گودالی پراز بیکسی های اندوهبار...
دلم تمام شدن میخواهد
کاش همین امشب باشد...
ایکاش ...
#دردان.خان.
من هرگز اهل خود ستایی نبودم هرگز
همیشه در هرجایگاهی که بودم باخودمیگفتم ازتو بالاترخیلی هست
هرگز زورگو نبودم ،ظلم نکردم ،حق کسی را پایمال نکردم ،تا جایی که در توانم بود از مظلوم دفاع کردم باظالم حنگیدم ،هرگز ،هرگز،هرگزنمک نشناس نبودم ،به محبتی که در حقم شده چندین برابر پاسخ دادم ،به همه احترام گذاشتم ،هیجوقت ّّنتوانستم بغیر از راه حلال ازراه دیگری روزیم را بدست اورم ،به عهدم تا نفس داشته باشم پایبندم واگر بکسی وفادار باشم دنیا هم نمیتواند گمراهم کند ازدزدی وهیزی بی تهایت واهمه دارم ودر برخورد با جنس مخالفی که محرم نباشد بسیار میکوشم باحیا باشم ،تا زمانیکه کسی سوالی نپرسیده باشد سخنی نمیگویم واز دروغ بیشترازهرچیزی پرهیز میکتم محال است دروغی بگویم وشخص مقابل تاکید کند که واقعا اینطور بوده ومن بتوانم جلوی خنده ام را بگیرم یعنی بهمین راحتی میشود مچ مرا گرفت ،برای گناهی که نکرده باشم وبه ان متهمم کنند روزگارم تلخ وسیاه میشود دلم میشکند وتا جایی که بتوانم.هرگز به ان جا نمیروم...در مسایل عاطفی شکننده تر ار هر شکستنیم طوری دیگر زندگی نمیکنم فقط نفس میکشم ،هیچ چیز در دنیا نمیتواند حس حسادتم را برانگیزد جز آنکسی که به او دل بسته باشم ،حاضر درد اورترین دردها را تحمل کنم اما به دلهره وتشویش رقیب مبتلایم نکنند که در برابراین مورد ضعیفتر از من کسی نیست بکسی دل نمیبندم اما اگر بندرت دلبستم ،دیگر دل کندن یامحال است ویا منوط به رفتاریست که هرگز بکسی نمیگویم ،معشوقه ام را میپرستم وخدای روی زمین منست هیچکس وهیچ چیزی ارجعتر از او برایم نیست وچنان در قلبم اورا جای میدهم که دیگر نیازی به قلبم ندارم ،وقتی اینچنین شود قلبم را ازسینه بیرون میکشم تا بداند نبودش مرگ منست ،با همه اینها تنها ماندم دور از همه ادمها ودر خلوتی که پر است از ازدحام وشلوغی افکاری که گاهی لبخندبه لبانم مینشاند وگاهی دفنم میکند در گودالی پراز بیکسی های اندوهبار...
دلم تمام شدن میخواهد
کاش همین امشب باشد...
ایکاش ...
#دردان.خان.
۱۲.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.