دو شب از مرگِ من گذشته است
دو شب از مرگِ من گذشته است
از آخرین نامه
از خداحافظ
از جستجو ی آخرین کلام در نگاهت
از آخرین باری که با تردید گفتی چقدر دوستم داشتی
و من در وهمِ غیر قابل باوری ، باور کردم ، دیگر دوستم نداری
بی تو
بی خودم
بی حضورِ عشق
سخت گریسته ام
رغبتِ عجیبی دارم به دیوانه شدن
رغبت عجیبی به بیراهه زدن
دوست دارم دستهایم را روی سینهام
روی امنترین جای بدنم بگذارم
و برای همیشه بخوابم
خواب
خواب
خوابی برایِ نبودن
نبودن
تو رفتهای و نمیدانی
دیگر بارانی نخواهد بارید
این شهر پر از غبار خواهد شد
تن من مثل کویر ، خشک خواهد شد
من و کویر
کویر و من
من و شب و کویر
و باد میوزد
و میوزد
و میوزد
تا صدای آخرین لحظههای تو را
با خودش به سرزمینهای غریب ببرد
تو رفته ای
و من پشت چشمان بسته ام
شب را دیده ام
من از گوشهی اتاق
کسی را دیدهام
که دو شب پیش مرده است!
.
(اگر مخاطب این شعر تو باشی، حالا میدانی، کسی، جایی، دارد برایِ تو میمیرد) .
#نیکی_نیروزکوهی
از آخرین نامه
از خداحافظ
از جستجو ی آخرین کلام در نگاهت
از آخرین باری که با تردید گفتی چقدر دوستم داشتی
و من در وهمِ غیر قابل باوری ، باور کردم ، دیگر دوستم نداری
بی تو
بی خودم
بی حضورِ عشق
سخت گریسته ام
رغبتِ عجیبی دارم به دیوانه شدن
رغبت عجیبی به بیراهه زدن
دوست دارم دستهایم را روی سینهام
روی امنترین جای بدنم بگذارم
و برای همیشه بخوابم
خواب
خواب
خوابی برایِ نبودن
نبودن
تو رفتهای و نمیدانی
دیگر بارانی نخواهد بارید
این شهر پر از غبار خواهد شد
تن من مثل کویر ، خشک خواهد شد
من و کویر
کویر و من
من و شب و کویر
و باد میوزد
و میوزد
و میوزد
تا صدای آخرین لحظههای تو را
با خودش به سرزمینهای غریب ببرد
تو رفته ای
و من پشت چشمان بسته ام
شب را دیده ام
من از گوشهی اتاق
کسی را دیدهام
که دو شب پیش مرده است!
.
(اگر مخاطب این شعر تو باشی، حالا میدانی، کسی، جایی، دارد برایِ تو میمیرد) .
#نیکی_نیروزکوهی
۵۸۱
۱۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.