مافیای با نمک من
پارت 16
بنگچان تماسو قطع کرد و نگاهی بهم انداخت
&اماده ای؟
٪اره
& بریم
از دستم کرفت و رفتیم بیرون
شکمم هنوز یکم درد میکرد و مجبور بودم دست بنگچان و نگه دارم تا نیفتم زمین
داشتیم میرسیدیم به پله ها که یکی بدو بدو اومد بالا و محمم خورد بهم و گوشی که دستش بود محکم خورد به شکمم
بنگچان و ول کردم و دستمو گذاشتم رو شکمم
یارو وقتی دید چیشده سریع پاشد و فرار کرد شکمم انقد درد میکرد کت خوردم زمین بنگچان سریع کنارم زانو زد
&خوبی؟ خیلی درد میکنه؟
مایعگرمی رو توی دهنم حس میکردم که با فشار میخواست بیاد بیرون دهنمو باز کزدم که حجم زیادی از خون توی دستام ریخت
بنگچان هول شده بود سریع بغلم کرد و بردتم سمت بخش اورژانس
& کسی اینحا هستتت؟
پرستار: چیشده آقا
&دو هفته پیش عمل مرده یکی محکم با گوشی خورد به شکمش داره خون بالا میاره
پرستارا سریع گذاشتنم روی تخت از دست بنگچان نگه داشتم و گفتم
٪ نرو......بمون پیشم
& باشه پیشتم هیچ جایی نمیرم
لبخندی زدم و بعدش سیاهی
ویو بنگچان:
خداا چرا همه ی بلا ها سر سونگمین میاد
سریع منتقلش کردن به بخش وضیعت وخیم و اورژانسی و بخیه های شکمش مه باز شده بود رو بستن و معده شو بخاطر م. ندن خون شستشو دادن
و اوردنش به اتاق های نعمولی تاوقتی بهوش اومد ببرمش
چند ساعت که گذشت چشماشو باز کرد و با تعجب نگام کرد
٪ اینجا کجاست؟
& یادت نمیاد؟
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.