شیطان دلباخته

شیطان دلباخته
پارت 4
_ پرستاررر
پرستار درو باز کرد و اومد بیرون
پرستار: چیشده؟
_ میگرن و تنگی نفس داره
پرستار: بزارش روی تخت
گذاشتمش روی تخت و رفتم منار تا چکش کنه
پرستار دختر جوونی بود که همیشه دور و بر جیمین میپلکید
_ پرستار دیگه ای نیست؟
پرستار: برای چی؟( مود پرستار: مگه من کشکمم؟)
_ بجز شما پرستار دیگه ای نیست؟
پرستار: فقط اقای جانگ هستن
_ لطفا بگین اون بیاد
اقای جانگ عموی جیهوپ بود و مورد اعتماد ترین پرستار این مدرسه برای من بود (اقای جانگ و کلا همه ی دستای یونگی بجز جیمین و نامجون جیهوپ شیطانن و جیهوپ خون اشامه)
اقای جانگ تا منو دید سریع اومد پیشم وگفت
اقای جانگ: یااا بازم دعوا کردی؟
_ نت جیمین حالش بد شده
میگرن و تنگی نفسش شروع شده زود باش یه کاری کن
اقای حانگ دکمه های پیراهنش رو تا قفسه سینه اش باز کرد و گوشی پزشکیش رو گذاشت روی سینه و گلوش تا صدای نفش کشیدنش رو بشنوه
خواست دکمه های دیگشم باز کنه تا ضربان قلب و.... اینجور چیزارو چک کنه ولی سرشو بالا اورد و گفت
اقای جانگ: نمیری بیرون شیطان کوچولو؟
_ نه
دکمه هاشو باز کرد و گشوی رو گذاشت روی قلب و شکمش و........
فلش بک به بعد از کارهای بیمارستانی جیمین:
ویو جیمین:
با حس نور زیاد و اذیت کننده ای روی چشمام چشمامو باز کردم و دستمو گذاشتم روی چشمام
جسم سمگینی رو روی دستم حس میکردم و سرمم درد میکرد
برکشتم سمت راستم تا ببینم چی روی دستمه و با دیدن پسری که امروز صبح توی کوچه دیده بودم دهنم چسبید به کف زمین
این اینحا چیکار میکنهه؟
اهااا یادم اوند امرپز صبح از دفتر توی سالن دیدمش که رفت داخل کلاس بخش A
دستمو تکون دادم تا پاشه ولی خوابش خیلی سنگین بود درست مثل یه کربه کوجولوی بامزه و خوردنی خوابیده بود
اههههه جیمین چی داری میگی
_ چقدر حرف میزنی بچه
با شنیدن صدای دیپ و خش دارش لحضه ای محو صداش شدم
عرررر صداش چقد دیپ شده بوددد
بندبمفپفنبدلملمغ
_ داری مجبورم میکین حتی حرفم نزنم
به خودم اومدم و گفتم
+ قدرت ذهن خوانی داری؟
_ آ......ن...نه......داشتی بلند بلند فکر میکردی
خاک تو سرم بازم ریدم
+ببخشید
+من.... چند ساعته اینجام؟
+ حدود......5 ساعتی میشه
+هولی شت.....نامجون کجاست؟
_ مامانش زنگ زد رفت خونشون کیفتو داد و گفت که بهت بگم فردا ساعت 8 شب بری بار پاتوقتون
+ اهاا ممنون
_ و اینکه.....انقد رمانای +۱۸ و اسمات نخون برات ضرر داره بچه
+یاااااا......کیفم و نگاه کردی؟
_نهیر این نامجون هیونگت مثل همیشه زد بازم یه جیزیو خراب مرد که اونم زیپ کیف جنابالی بود منم وقتی جمعش میکردم دیدمشون
+اها.....وایسا ببینم تو از کجا میدوین نامجون هیونگ همیشه همه چیزو خراب میکنه؟
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱۱)

امروز تولد سانشاین ارمی هاست، تولد مهربون ترین ایدل کیپاپه، ...

مافیای با نمک من پارت 16 بنگچان تماسو قطع کرد و نگاهی بهم ا...

منشی جدید پارت3_ هوففف پدربزرگ دست از این کاراش بر نمیدارههه...

منشی جدید پارت 2 رفتم سمت دفتر رئیس کل در زدم و با صدای بمی ...

P2عزیز ترین کسبعد هزاران سال یه پارت دادم ویو چونگ اهواقعا ا...

●بال های سیاه و سفید○پارت 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط