part 5

تام:پس تا پیتزا بیاد من دوش میگیرم
متیو:اوکی
رفتم حموم خودمو شستم و بعدش اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و رفتم حال
متیو:عه اومدی پیتزام الان اوردن
تام :اها
متیو:بیا بخور دیگه
تام: اومدم

*صبح* (کلارا)
اخی چه خواب خوبی داشتم(خمیازه)
اخ جون امروزم که تطعتیله
کلارا:گلوریااااا گلوریااااااااا
گلوریا:چته وحشی
کلارا :بیا بریم صبحونه بخوریم بعدشم بریم بیرون
گلوریا:الان؟
کلارا : اره ساعت ۷ صبح نیس که ساعت ۱ و نیمه تا صبحونه بخوریم و اماده شیم ساعت میشه ۲ و نیم
گلوریا : اوکی
رفتیم صبحونه خوردیم و حاضر شدیم امروز دوس داشتم وایب قهوه ای یدم واسه همینم اینا رو انتخاب کردم(توی اسلاید دوم هست)
گلوریا:بیا دیگه
کلارا : اومدم اومدم
گلوریا : خب کجا بریم؟
کلارا:کتابخونه چطوره ؟
گلوریا:اره خیلی وقته نرفتما خب سوارشو
کلارا: با ماشین؟
گلوریا:پس با چی
کلارا: پیاده بریم؟
گلوریا: باشه

(تام)
تام:متیو پاشو.........پاشووووو
متیو: خیلی خب خیلی خب پاشدم دیگه
تام:بیل صبحونه
متیو : اوکی
صبحونمونو خوردی که متیو گفت: هی میای بریم بیرون اخه امروز طعتیله ها؟
تام : خب بستگی داره کجا باشه
متیو: کتاب خونه
تام:نههههه
متیو: افرین بیا دیگهه
تام:خیلی خب باشع خیلی وقته ی کتاب درست و حسابی نخوندما
متیو:پس بریم
تام: اوکی بزار لباسامو عوض کنم (عکس لباساش تو اسلاید سوم هستش)
متیو: اومدی؟؟؟
تام:اره بریم
............
تام:سوارشو
متیو: نههه پیاده قدم بزنیم تا اونجا بهتر نیس
تام:میخوای پیاده برو من با ماشین میام (اسلاید ۴ ماشین تام)
متیو: خیلی خب بابا منم با ماشن میام
که سوار شدیمو رفتیم کتابخونه
و متیو ی کتاب گرفت و نشست داشت میخوند من رفتم دنبال کتاب بگردم که...
دیدگاه ها (۰)

پارت ۶

سلام بچه ها من ی مدت دنبودم ولی الان پارت های بعدی رو میزارم

پارت ۴

پارت ۸

پارت ۷

پارت ۲۷ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط