باران كه مى بارد، بيش تر يادتان مى افتم!...
باران كه مىبارد، بيش تر يادتان مى افتم!...
با خودم فكر مىكنم: اين قطره ها، اشك هاى شوق اهالى آسمانند كه بر سَرِ زمينيان مى ريزد و سنگ فرش هاى كوچه و خيابان را شست و شو مى دهد!...
نسيم، از راه دور، خود را به شهر مى رساند، تا هواى آلوده را دور كند و زمين را براى نَفَس هاى مسيحائى تان جانى ديگر بخشد!...
مى بينيد! اين جا، حتى موقعيت جغرافيايى هم منتظر شماست!...
اين دست هاى ما!...
اين مهربانى پابرجا!...
و اين باشكوه ترين استقبال تاريخ؛
پيش كشِ شما!...
قدم رنجه كنيد!...
سلام!...
این یکشنبه را با ذكر شما آغاز مى كنيم!...
با خودم فكر مىكنم: اين قطره ها، اشك هاى شوق اهالى آسمانند كه بر سَرِ زمينيان مى ريزد و سنگ فرش هاى كوچه و خيابان را شست و شو مى دهد!...
نسيم، از راه دور، خود را به شهر مى رساند، تا هواى آلوده را دور كند و زمين را براى نَفَس هاى مسيحائى تان جانى ديگر بخشد!...
مى بينيد! اين جا، حتى موقعيت جغرافيايى هم منتظر شماست!...
اين دست هاى ما!...
اين مهربانى پابرجا!...
و اين باشكوه ترين استقبال تاريخ؛
پيش كشِ شما!...
قدم رنجه كنيد!...
سلام!...
این یکشنبه را با ذكر شما آغاز مى كنيم!...
۱۳
۲۵ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.