باران ه مبارد بش تر ادتان م افتم

باران كه مى‌بارد، بيش تر يادتان مى افتم!...
با خودم فكر مى‌كنم: اين قطره ها، اشك هاى شوق اهالى آسمانند كه بر سَرِ زمينيان مى ريزد و سنگ فرش هاى كوچه و خيابان را شست و شو مى دهد!...
نسيم، از راه دور، خود را به شهر مى رساند، تا هواى آلوده را دور كند و زمين را براى نَفَس هاى مسيحائى تان جانى ديگر بخشد!...
مى بينيد! اين جا، حتى موقعيت جغرافيايى هم منتظر شماست!...
اين دست هاى ما!...
اين مهربانى پابرجا!...
و اين باشكوه ترين استقبال تاريخ؛
پيش كشِ شما!...
قدم رنجه كنيد!...
سلام!...
این یکشنبه را با ذكر شما آغاز مى كنيم!...
‌ 
دیدگاه ها (۳)

ماجرای شهید زین‌الدین و عروس بی‌حجابیه موتور گازی داشت که هر...

نام پیشنهادی خود را جهت جایگزینی با نام «RQ170 ایرانی» حداکث...

باوركنيد مى دانم "در نااميدى بسى اميد است! و پايان شبِ سيه، ...

تو اين حال و هوای بارونی دم محرم خوندن این شعر چشمای عاشقای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط