زن ها همیشه وقتی عاشق می شوند که
زن ها همیشه وقتی عاشق می شوند که
رژ لب پررنگ ندارند و لباس رسمی پوشیده اند.
یک عصر،یک صبح،یک نیمه شب که موهایشان گوجه ای است،یا زیر مقنعه چسبیده به کف کله شان و نوک دماغشان براق است و رنگ لاک هایشان پریده
و کفش معمولی اداری به پا دارند عاشق می شوند.
درست در لحظه ای که زنانگی شان نه اندامشان است،نه صدای ظریفشان ،نه لوندی هایی که یادگرفته اند برای جذب عشق.زن ها همیشه در این لحظات عاشق می شوند،همان لحظه ای که قیافه شان معمولی است و لباس هایشان معمولی تر.
زن ها روزهایی که لباس خوب پوشیده اند، رژ گونه شان بالا پایین نیست و خیلی جذابند منتظر عشق اند.اما عشق انگار یک فرمول معمولی دارد :
زمانی به سراغ زنان می آید که منتظرش نیستند.
زن ها در ساعت هشت عصر در یک کافه ی شیک منتظر عشق اند، نه اینکه نیاید،که می اید، اما می رود و می نشیند میز بغل.
زن ها عصر یک روز تعطیل و در یک مهمانی منتظر عشق اند، با دامن کوتاه چین دار و لاک های تازه زده شده.
زن ها در دانشگاه،همان روز که صدایشان را نازک می کنند منتظر عشق اند،اما هوووووف،هیچ خبری نیست.
اما عشق همیشه در یک روز غیرمعمولی به سراغشان می اید،یک روز که لباسشان را عوض نکرده اند و از صبح هزارجا رفته اند.یک غروب که ریمل هایشان چسبیده به هم.یک شب که لباس اتو نشده شان تنشان است.
عشق در یک جای غیرمعمولی به سراغ زن ها می اید، پشت یک برج قدیمی در یک شهر دور، توی کله پاچه ای و با دستان نوچ،پشت میز رسمی اداره، در بازار میوه و تره بار...
حتی ممکن است در چنین روزی به جای صدای موسیقی و بوی شکلات از پشت پنجره صدای پرنده ای ناشناس بیاید و همه جا بوی نم بدهد.
ممکن است در چنین روزی به جای خوردن یک قهوه بلال گاز زده باشی.
اما صبح تو زیباترین زن جهانی،در اینه جوش صورتت به نظر زیبا می آید و لباس زشتت زیباترین لباس دنیاست.صورت بی ارایشت؟ موهای گیزگیز شده ات؟ کفش ات که کنارش پاره شده؟عجب سوالات احمقانه ای!
مردها یک شب عاشق می شوند،یک شب که زنی معمولی را می بینند با لباس فلان اداره و کفش های کالج برای دویدن.
آنها را در حالتی غیر معمولی می بینند،نه در حال قدم های زنانه که در حال دویدن و پیچ و تاب خوردن از خستگی.
چرا او را می بینند؟ چون میان جمع کثیری از زنان که در انتظار عشق اند و برایش لباس پوشیده اند متفاوت است.
حالا مانده است یک شرط؟
اگر فردا صبح همین زن دست بکشد بر موهایش، لباس غیراداری بپوشد و در کافه ای منتظر عشق به دست آمده بنشیند عابران رد می شوند و انبوهی از آدم را می بینند که شبیه هم اند. زن ها عشق را وقتی می بازند، که مفهومش را مادی می کنند.
👤 #آلما_توکل
رژ لب پررنگ ندارند و لباس رسمی پوشیده اند.
یک عصر،یک صبح،یک نیمه شب که موهایشان گوجه ای است،یا زیر مقنعه چسبیده به کف کله شان و نوک دماغشان براق است و رنگ لاک هایشان پریده
و کفش معمولی اداری به پا دارند عاشق می شوند.
درست در لحظه ای که زنانگی شان نه اندامشان است،نه صدای ظریفشان ،نه لوندی هایی که یادگرفته اند برای جذب عشق.زن ها همیشه در این لحظات عاشق می شوند،همان لحظه ای که قیافه شان معمولی است و لباس هایشان معمولی تر.
زن ها روزهایی که لباس خوب پوشیده اند، رژ گونه شان بالا پایین نیست و خیلی جذابند منتظر عشق اند.اما عشق انگار یک فرمول معمولی دارد :
زمانی به سراغ زنان می آید که منتظرش نیستند.
زن ها در ساعت هشت عصر در یک کافه ی شیک منتظر عشق اند، نه اینکه نیاید،که می اید، اما می رود و می نشیند میز بغل.
زن ها عصر یک روز تعطیل و در یک مهمانی منتظر عشق اند، با دامن کوتاه چین دار و لاک های تازه زده شده.
زن ها در دانشگاه،همان روز که صدایشان را نازک می کنند منتظر عشق اند،اما هوووووف،هیچ خبری نیست.
اما عشق همیشه در یک روز غیرمعمولی به سراغشان می اید،یک روز که لباسشان را عوض نکرده اند و از صبح هزارجا رفته اند.یک غروب که ریمل هایشان چسبیده به هم.یک شب که لباس اتو نشده شان تنشان است.
عشق در یک جای غیرمعمولی به سراغ زن ها می اید، پشت یک برج قدیمی در یک شهر دور، توی کله پاچه ای و با دستان نوچ،پشت میز رسمی اداره، در بازار میوه و تره بار...
حتی ممکن است در چنین روزی به جای صدای موسیقی و بوی شکلات از پشت پنجره صدای پرنده ای ناشناس بیاید و همه جا بوی نم بدهد.
ممکن است در چنین روزی به جای خوردن یک قهوه بلال گاز زده باشی.
اما صبح تو زیباترین زن جهانی،در اینه جوش صورتت به نظر زیبا می آید و لباس زشتت زیباترین لباس دنیاست.صورت بی ارایشت؟ موهای گیزگیز شده ات؟ کفش ات که کنارش پاره شده؟عجب سوالات احمقانه ای!
مردها یک شب عاشق می شوند،یک شب که زنی معمولی را می بینند با لباس فلان اداره و کفش های کالج برای دویدن.
آنها را در حالتی غیر معمولی می بینند،نه در حال قدم های زنانه که در حال دویدن و پیچ و تاب خوردن از خستگی.
چرا او را می بینند؟ چون میان جمع کثیری از زنان که در انتظار عشق اند و برایش لباس پوشیده اند متفاوت است.
حالا مانده است یک شرط؟
اگر فردا صبح همین زن دست بکشد بر موهایش، لباس غیراداری بپوشد و در کافه ای منتظر عشق به دست آمده بنشیند عابران رد می شوند و انبوهی از آدم را می بینند که شبیه هم اند. زن ها عشق را وقتی می بازند، که مفهومش را مادی می کنند.
👤 #آلما_توکل
۷.۰k
۰۲ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.