روی دیوار تنم تصویر یک در میکشم

روی دیوار تنم تصویر یک در میکشم
از حصار زندگی آخر شبی پر میکشم

قصه‌ی تقدیر من نقل زبان ها میشود
قصه‌ی پرغصه را بر صفحه‌ی تر میکشم

روزگار پرغمم با من به فردا میرود
گردش ایام عمرم را به دفتر میکشم

پیک گیرای محبت را ستمهایت شکست
جام لبریز هلاهل را دگر سر میکشم

دست تقدیر زمان پای تو را خواهد گرفت
چهره ی مات تو را بر آه مادر میکشم
دیدگاه ها (۱)

#وقتی نباشی تحمل تنهایی #کار ساده ایی نیست #چون تنهایی قبل ا...

من و تو میتوانستیم یک قصه باشیم در کتابی قدیمی…مثلا من، خانه...

در دلم دردیسـت اما مرهـمش گم کرده امهرچه شعرآمدبه ذهنم وقف م...

در دلم دردیسـت اما مرهـمش گم کرده امهرچه شعرآمدبه ذهنم وقف م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط