part
part1🦋
صدای گریه ی بی وقفه ی نوزاد خونه رو پر کرده بود ساعت دو نصفه شب بود آنا کوچولویی که تازه یه هفته از به دنیا آمدنش میگذشت خونه رو با هق هق های کوچولوش پر کرده بود اما مادری نداشت که بغلش کنه و آرومش کنه پدرشم دوستش نداشت چونکه معتقد بود آنا با به دنیا اومندش معشوق رو ازش گرفته بود اما اون بیچاره که گناهی نداشت مگه اون چیکار کرده بود که الان داشت اینهمه درد رو تحمل میکرد اون کوچولو قلبش مریض بود و داشت درد میکشید به خاطر همین کل شب رو فقط گریه میکرد پرستارشم هر موقع گریه میکرد بهش شیر میداد اما اون خبر نداشت که اون کوچولو گشنش نیست داره درد میکشه دیگه جیمین کلافه شده بود صدای گریه های بچه دییونه اش کرده بودن به خاطر همین رفت پیش پرستار
-اه این بچه چشه چرا ساکت نمیشه{کلافه و بلند}
@قربان بچه حتما بی قرار مادرشه
-ساکتش کن
@چشم
×جیمین چی شده
-بچه ساکت نمیشه
×چرا خوب
-نمیدونم
×بدش به من
@{بچه رو داد بهش}
×ای خدا ببینش چطوری گریه میکنه جیمین شاید اگه تو بغلش کنی آروم بشه
-ولم کن توروخدا مامان
×جیمین کافیه دیگه یه هفتست این بچه رو نه بغل کردی نه حتی بهش نگاه کردی یه هفتست به حرمت لیا چیزی بهت نمیگم اما دیگه بسه
-مامان تو چطوری میتونی اینو بگی اون عشق منو ازم گرفت
×لیا خودش انتخاب کرد لیا آنا رو به تو سپرده بعد تو اینطوری باهاش رفتار میکنی
-مامان من نمیتونم باهاش کنار بیام
×نکاش کن جییمن ببین چقدر مظلوم داره گریه میکنه به خدا دل سنگو ای میکنه تو چطوری دلت به حالش نمی سوزه اون بیچاره که مادر نداره توم که اینطوری باهاش رفتار میکنی آخه اون چه گناهی کرده مگه
-بیخال مامان
×جیمین به خاطر منم که شده یه بار فقط یه بار بغلش کن ببینش چه مظلومه نگاش کن آخه بیا یه بار فقط بگیرش
-اگه بغلش کنم بیخیالم میشین؟
×اره
-باشه بدش من
×{آروم آنا رو گذاشت تو بغلش}
&{تو بغل جیمین گریش قطع شد و اروم انگشت های جیمین رو گرفت و خندید}
×نگاش کن دیدی چطوری آروم شد بچه ترو میخواست جییمن آخه چطوری دلت میاد این رفتار و باهاش بکنی
-الان چرا گریش قطع شد
×چون اومد تو بغلش پدرش
-مامان چی میگی برای خودت الان اون از کجا میتونه تشخیص بده که من کیم
@اگه توی دوران بارداری با بچه حرف زده باشید اون بوستون رو می شناسه و پیشوتون آروم میگیره
-واقعا
@بله
×الهی بمیرم برا بچم نگاه کن صورتش کلا قرمز شده
-چرا اینطوری گریه میکرد
@احتمالا گشنش بود اما هر چقدر بهش شیر دادم نخورد
×اگه نخورد نباید بدی
@اخه گشنشه
×بچه شیر نمیخوره مجبور میکنی سیر بخوره
@خانم من میدونم که گشنشه
×چی میگی دختره ی عوضی تو باعث شدی نوم اینهمه گریه کنه{داد}
&{از دادش گریش گرفت و شروع کرد به گریه کردن}
-مامان ترسوندیش
×الهی بگردم برا بچم ببخشید قشنگم ترسوندمت {آنا رو از جیمین میگیره و آرومش میکنه}
ادامه دارد...
صدای گریه ی بی وقفه ی نوزاد خونه رو پر کرده بود ساعت دو نصفه شب بود آنا کوچولویی که تازه یه هفته از به دنیا آمدنش میگذشت خونه رو با هق هق های کوچولوش پر کرده بود اما مادری نداشت که بغلش کنه و آرومش کنه پدرشم دوستش نداشت چونکه معتقد بود آنا با به دنیا اومندش معشوق رو ازش گرفته بود اما اون بیچاره که گناهی نداشت مگه اون چیکار کرده بود که الان داشت اینهمه درد رو تحمل میکرد اون کوچولو قلبش مریض بود و داشت درد میکشید به خاطر همین کل شب رو فقط گریه میکرد پرستارشم هر موقع گریه میکرد بهش شیر میداد اما اون خبر نداشت که اون کوچولو گشنش نیست داره درد میکشه دیگه جیمین کلافه شده بود صدای گریه های بچه دییونه اش کرده بودن به خاطر همین رفت پیش پرستار
-اه این بچه چشه چرا ساکت نمیشه{کلافه و بلند}
@قربان بچه حتما بی قرار مادرشه
-ساکتش کن
@چشم
×جیمین چی شده
-بچه ساکت نمیشه
×چرا خوب
-نمیدونم
×بدش به من
@{بچه رو داد بهش}
×ای خدا ببینش چطوری گریه میکنه جیمین شاید اگه تو بغلش کنی آروم بشه
-ولم کن توروخدا مامان
×جیمین کافیه دیگه یه هفتست این بچه رو نه بغل کردی نه حتی بهش نگاه کردی یه هفتست به حرمت لیا چیزی بهت نمیگم اما دیگه بسه
-مامان تو چطوری میتونی اینو بگی اون عشق منو ازم گرفت
×لیا خودش انتخاب کرد لیا آنا رو به تو سپرده بعد تو اینطوری باهاش رفتار میکنی
-مامان من نمیتونم باهاش کنار بیام
×نکاش کن جییمن ببین چقدر مظلوم داره گریه میکنه به خدا دل سنگو ای میکنه تو چطوری دلت به حالش نمی سوزه اون بیچاره که مادر نداره توم که اینطوری باهاش رفتار میکنی آخه اون چه گناهی کرده مگه
-بیخال مامان
×جیمین به خاطر منم که شده یه بار فقط یه بار بغلش کن ببینش چه مظلومه نگاش کن آخه بیا یه بار فقط بگیرش
-اگه بغلش کنم بیخیالم میشین؟
×اره
-باشه بدش من
×{آروم آنا رو گذاشت تو بغلش}
&{تو بغل جیمین گریش قطع شد و اروم انگشت های جیمین رو گرفت و خندید}
×نگاش کن دیدی چطوری آروم شد بچه ترو میخواست جییمن آخه چطوری دلت میاد این رفتار و باهاش بکنی
-الان چرا گریش قطع شد
×چون اومد تو بغلش پدرش
-مامان چی میگی برای خودت الان اون از کجا میتونه تشخیص بده که من کیم
@اگه توی دوران بارداری با بچه حرف زده باشید اون بوستون رو می شناسه و پیشوتون آروم میگیره
-واقعا
@بله
×الهی بمیرم برا بچم نگاه کن صورتش کلا قرمز شده
-چرا اینطوری گریه میکرد
@احتمالا گشنش بود اما هر چقدر بهش شیر دادم نخورد
×اگه نخورد نباید بدی
@اخه گشنشه
×بچه شیر نمیخوره مجبور میکنی سیر بخوره
@خانم من میدونم که گشنشه
×چی میگی دختره ی عوضی تو باعث شدی نوم اینهمه گریه کنه{داد}
&{از دادش گریش گرفت و شروع کرد به گریه کردن}
-مامان ترسوندیش
×الهی بگردم برا بچم ببخشید قشنگم ترسوندمت {آنا رو از جیمین میگیره و آرومش میکنه}
ادامه دارد...
- ۳۵.۱k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط