P.r:«¹¹»
P.r:«¹¹»
ویو یورا«واو چقد خونشون بزرگ بود اصلا برا خودش ب قصر بود همه پسرا خیلی سریع رفتن داخل من و لیا هم رفتیم داخل وقتی رفتیم داخل دوتامون دهنمون باز مونده بود خیلی رویایی بود.... همین جوری ک داشتیم ب دورو اطراف نگاه میکردیم جین اومد و بهمون گفت که بریم تو آشپزخونه ماهم رفتیم
وقتی رفتیم تو آشپزخونه دیدیم ی کیک رو میزه و پسرا هم روبرومون ایستادن
من ک تعجبم با این کارشون هزار برابر شده بود پرسیدم
یورا: چ خبره اینجا؟
شوگا: ببین خانم خوشگله....
جین: اهم شوگا جون عزیزم.....
شوگا: نه خانم خوشگله نه ببین عزیز نه عزیز هم نه اصلا هرچی ک هستی اینا مجبورم کردن ب خاطر تو از خوابم بزنم و بیام برای اومدن تو اون رفیقت جشن بگیرم پس سوال نپرس و بشین کیکنم رو بخور ی تشکر هم ازشون کن تا بزارن من برم بگیرم بکپم
یورا: تو یکی چقد خوابالویی دیگه
شوگا: آره من ملقب به پیشی خوابالو ام
یورا: خیلی هم خوب
لیا: بابا یورا بیا بشین دیگه چرا وایسادی؟
یورا: بچه تو کی رفتی نشستی؟؟؟
لیا: همین الان
یورا: پاشو بچه زشته
شوگا: زشت نیست من اگه الان نرم چرت بزنم براتون بد میشه یا الان میاین میشینین کیک می خورین یا خودم می چپونم تو حلقتون
یورا: وای کیوتتت
شوگا: کیوت عمته
یورا: ب مولا عمه ندارم
شوگا: پس داییته
یورا:من رو دایی هام حساسم
شوگا: پس بیا بشین تا بهشون بی احترامی نکردم...
یورا: گگگگ
جین: رفتم و ب زور نشوندمش رو صندلی بیاین کیکه رو بخوریم بچم آب شد
یورا: هنوز هم زیاد می خوری؟
جین: آبروم رو نبر دیگه ععع
شوگا: ما ک میدونیم نیازی نیست نگران باشی
شوگا: من کیک نم بخوام میرم ب خوابم جرعت دارین سر و صدا کنین
جوئن کوک: نگران باش هیونگ جونم
شوگا: الان بیشتر نگران شدم
کوک: چراااا من بچه خوبیمممم
شوگا: آره جون عمت خوب خدافظ رفتم بخوابم
کوک: باشه بای
یورا: این همیشه انقد کیوته؟
کوک: آره آره اون پیشی مونه
یورا: تو هم دست کمی ازش نداریا :)))
کوک: واهای عررر
جین درحال حرص خوردن*
کوک: راستی نونا چرا اون دوستت نوشیدنیت رو مسموم کرد؟
یورا: چی میگی بچه؟
کوک: جین هیونگ بهمون گفت ک دوستت این کار رو کرده
یورا: با این حرف کوک جا خوردم و رفتم تو فکر یعنی دلیل همه ی این اتفاق ها یارا بوده؟
اصلا این معنی نمیده چرا باید با من اینکار رو کنه
جین و لیا: یورا خوبی؟ هی دختررر
یورا: با صداشون رشته افکارم پاره شد و ب خودم اومدم گفتم خوبم و از جام بلند شدم و رفتم تو حیاط ی جایی ک کسی پیدام نکنه رو پیدا کردم و رفتم اونجا نشستم زانو هام رو تو بغلم گرفتم و بغض کردم بغض داشت خفم میکرد... ک متوجه شدم یکی پشت سرمه سرم. و برگردوندم و دیدم...
اومید وارم خوشتون بیاد:)شرایطش۲۰تالایکه:)🤍 لایک و فالو فراموش نشه#فیک #بی_تی_اس #کره
ویو یورا«واو چقد خونشون بزرگ بود اصلا برا خودش ب قصر بود همه پسرا خیلی سریع رفتن داخل من و لیا هم رفتیم داخل وقتی رفتیم داخل دوتامون دهنمون باز مونده بود خیلی رویایی بود.... همین جوری ک داشتیم ب دورو اطراف نگاه میکردیم جین اومد و بهمون گفت که بریم تو آشپزخونه ماهم رفتیم
وقتی رفتیم تو آشپزخونه دیدیم ی کیک رو میزه و پسرا هم روبرومون ایستادن
من ک تعجبم با این کارشون هزار برابر شده بود پرسیدم
یورا: چ خبره اینجا؟
شوگا: ببین خانم خوشگله....
جین: اهم شوگا جون عزیزم.....
شوگا: نه خانم خوشگله نه ببین عزیز نه عزیز هم نه اصلا هرچی ک هستی اینا مجبورم کردن ب خاطر تو از خوابم بزنم و بیام برای اومدن تو اون رفیقت جشن بگیرم پس سوال نپرس و بشین کیکنم رو بخور ی تشکر هم ازشون کن تا بزارن من برم بگیرم بکپم
یورا: تو یکی چقد خوابالویی دیگه
شوگا: آره من ملقب به پیشی خوابالو ام
یورا: خیلی هم خوب
لیا: بابا یورا بیا بشین دیگه چرا وایسادی؟
یورا: بچه تو کی رفتی نشستی؟؟؟
لیا: همین الان
یورا: پاشو بچه زشته
شوگا: زشت نیست من اگه الان نرم چرت بزنم براتون بد میشه یا الان میاین میشینین کیک می خورین یا خودم می چپونم تو حلقتون
یورا: وای کیوتتت
شوگا: کیوت عمته
یورا: ب مولا عمه ندارم
شوگا: پس داییته
یورا:من رو دایی هام حساسم
شوگا: پس بیا بشین تا بهشون بی احترامی نکردم...
یورا: گگگگ
جین: رفتم و ب زور نشوندمش رو صندلی بیاین کیکه رو بخوریم بچم آب شد
یورا: هنوز هم زیاد می خوری؟
جین: آبروم رو نبر دیگه ععع
شوگا: ما ک میدونیم نیازی نیست نگران باشی
شوگا: من کیک نم بخوام میرم ب خوابم جرعت دارین سر و صدا کنین
جوئن کوک: نگران باش هیونگ جونم
شوگا: الان بیشتر نگران شدم
کوک: چراااا من بچه خوبیمممم
شوگا: آره جون عمت خوب خدافظ رفتم بخوابم
کوک: باشه بای
یورا: این همیشه انقد کیوته؟
کوک: آره آره اون پیشی مونه
یورا: تو هم دست کمی ازش نداریا :)))
کوک: واهای عررر
جین درحال حرص خوردن*
کوک: راستی نونا چرا اون دوستت نوشیدنیت رو مسموم کرد؟
یورا: چی میگی بچه؟
کوک: جین هیونگ بهمون گفت ک دوستت این کار رو کرده
یورا: با این حرف کوک جا خوردم و رفتم تو فکر یعنی دلیل همه ی این اتفاق ها یارا بوده؟
اصلا این معنی نمیده چرا باید با من اینکار رو کنه
جین و لیا: یورا خوبی؟ هی دختررر
یورا: با صداشون رشته افکارم پاره شد و ب خودم اومدم گفتم خوبم و از جام بلند شدم و رفتم تو حیاط ی جایی ک کسی پیدام نکنه رو پیدا کردم و رفتم اونجا نشستم زانو هام رو تو بغلم گرفتم و بغض کردم بغض داشت خفم میکرد... ک متوجه شدم یکی پشت سرمه سرم. و برگردوندم و دیدم...
اومید وارم خوشتون بیاد:)شرایطش۲۰تالایکه:)🤍 لایک و فالو فراموش نشه#فیک #بی_تی_اس #کره
۱۰.۱k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.