من دست گل ب آب دادم انگار

من دَستہ گلے بہ آب دادم انگار
دِل را بہ دلِ سـَراب دادم انگار
اورفتہﻭمن پُر ازتَب و حادثہﺍم
من خود بہﺩلم عَذاﺏ دادمﺍنگار
دیدگاه ها (۵)

گفتندشعرهای منجوشش دریاستخروش رودبی‌شککمی بالاتربه چشمه‌ای م...

چقـدر دلــم میخواهــد . . .از اول دوستـت داشتـه باشـم . . .و...

کـدام فنجـانِ قـهـــوه را ...نیــم‌ خـورده رهــا کـرده ام .....

‌‌‌ٺو ممنوعہ ترینے و...شب هاي منهیچ گاھ بخیر نخواهند شد ...

چند پارتی (درخاستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط