اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!
اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیهِ غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضورِ شما کم است
گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب‌ها کم است
خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
دیدگاه ها (۳)

چرا شعری نمی گویی، برای حال تبدارم؟چه میخواهی تو از جانم؟که ...

امشبَم شعرت دوباره شعر نابی دیگرستلحظه ای که زلفها،در پیچ وت...

خواستی عشق زلالم را بسنجے با قسماے تو تنها بر لبم سوگند، قرآ...

دوره گردی خسته ام... خواهان پایان نیستمدورچشمت گشته ام عمری....

از تو سکوت مانده و از من، صدای توچیزی بگو که من بنویسم به جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط