فیک:عشق یه طرفه
فیک:عشق یه طرفه
پارت:۲
جین که همه چیزو دید...از جیسو متنفر شد
۶ سال بعد...
جیسو دیگه یه خوانواده داشت با دختر کوچیکش که ۵ سالش بود و میدونین همسرش کی بود؟ اسم همسرش علکس بود و اونا به خواطر اینکه خانواده هاشون مجبورشون کردن باهم ازدواج کردن و از هم اصلا خوششون نمیومد...هرروز کلی باهم دعوا میکردن...
اسم دخترشون لینِت بود ولی
بهش دوستاش و جیسو بهش میگفتن لیلی
یه روز که لینِت داشت توی پارک قدم میزد دوستش تینا اومد سمتش
_تینا
لیلییییی سلاممممممممم
_لینت
واییییی تینااا مگه دیوونه شدی؟!
ترسیدم
_تینا
یه لحظه احساس ناراحتی کردم که دوستمو ترسدندم و سرمو انداختم پایین
_لینت
خب تینا دوست منه که خیلی خجالتی و کنجکاوه برا همین چون سرش داد زدم خجالت کشید...نگاه کردم به صورتش...از شدت خجالت سرخ شده بود
ببخشید تینا حواسم نبود
_جیسو
لیلییییییی بدوووو باید برگردیم خونههه دیر شدههههه
پایان این پارت
پارت:۲
جین که همه چیزو دید...از جیسو متنفر شد
۶ سال بعد...
جیسو دیگه یه خوانواده داشت با دختر کوچیکش که ۵ سالش بود و میدونین همسرش کی بود؟ اسم همسرش علکس بود و اونا به خواطر اینکه خانواده هاشون مجبورشون کردن باهم ازدواج کردن و از هم اصلا خوششون نمیومد...هرروز کلی باهم دعوا میکردن...
اسم دخترشون لینِت بود ولی
بهش دوستاش و جیسو بهش میگفتن لیلی
یه روز که لینِت داشت توی پارک قدم میزد دوستش تینا اومد سمتش
_تینا
لیلییییی سلاممممممممم
_لینت
واییییی تینااا مگه دیوونه شدی؟!
ترسیدم
_تینا
یه لحظه احساس ناراحتی کردم که دوستمو ترسدندم و سرمو انداختم پایین
_لینت
خب تینا دوست منه که خیلی خجالتی و کنجکاوه برا همین چون سرش داد زدم خجالت کشید...نگاه کردم به صورتش...از شدت خجالت سرخ شده بود
ببخشید تینا حواسم نبود
_جیسو
لیلییییییی بدوووو باید برگردیم خونههه دیر شدههههه
پایان این پارت
۶.۰k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.