my gril

my gril
part 3
ویو فیلیکس
ساعت حدودا ۷ شب بود حاضر شدم کت و شلوارم رو پوشیدم رفتم بار رفتم دو سه پیک خوردم تا اون مرده بیاد ساعت ۹ شب بود که اون مرد اومد
پدر ات: او سما آقای لی فیلیکس هستین؟
فیلیکس: بله( سرد )
و نشستن
کمی راوی بدبخت براتون بگه( میدونم نبودم چن دفه هم گفتم پارت آپ نکردم🌚)
خب واقعا برای دخترک داستان سخت بود که سرش قمار بسته شه اون هم پدرش!
ولی باید کنار میومد زندگی آدما به دو دسته تقسیم میشه زندگی خوب و زندگی بد
زندگی ات از اول بد بود زندگی فیلیکس هم همین طور در نتیجه همه آدمایی که الان زندگیشون خوبه اوایل زندگیشون بد بوده و سخت براشون گذشته( زیاد حرف زدم😂)
و حدودا ساعت ۱۲ بود که برنده مشخص شده بود اون فیلیکس بود پدر ات جا خورد مونده بود چه طوری به ات بگه اون نرف خونه بعد از بازی کلی پیک خورد با حالت مست رف خونه خب همین طور که میدونین پدر ات ات رو بی دلیل کتک میزنه با اینکه مقصر خودش بوده و میتونست نره قمار بعد از کتک زدن پدر ات به ات گف که قمار رو باخته
ات رو به پدرش: خیالت راحت شد ( بی جون)
و بعد از اون ات چشاش رو بست
خب کافیه؟
از نظر من نه ولی دسام درد گرفته 😂
سعی میکنم براتون آپ کنم تا فردا
اما یه شرط کوچولو داره
⁶لایک
³کامنت