حال این روزهای مرا به کسی نگویید
حال این روزهای مرا به کسی نگویید
اگر سراغ گرفتند
بگویید خوب است و دل از دلش تکان نخورد
بگویید امسال هم دریغ نیست از سالهایی که گذشت
بهار همان بهار است
اما نگویید آفتابش دیگر آن آفتاب نیست
بگویید
کار می کنم ، نان در می آورم
اشتها دارم و نان می خورم
دلتنگ نمی شوم
نگران رفتن کسی نیستم
حسرت نداشتن کسی رو ندارم
و خلاصه کیف مان کوک است و قرار است بماند
حال این روزهای مرا به مادرم هم نگویید
حالت"خوب"هم که باشد مادرها نگران می شوند
بگویید خوشحال است و یک طوری بگویید که خودتان هم باورتان شود
"او از هنـــــر چیزی نمی فهمید اما ...
من هاله ای نرم از غـــزل ها بر تنم بود"
اگر سراغ گرفتند
بگویید خوب است و دل از دلش تکان نخورد
بگویید امسال هم دریغ نیست از سالهایی که گذشت
بهار همان بهار است
اما نگویید آفتابش دیگر آن آفتاب نیست
بگویید
کار می کنم ، نان در می آورم
اشتها دارم و نان می خورم
دلتنگ نمی شوم
نگران رفتن کسی نیستم
حسرت نداشتن کسی رو ندارم
و خلاصه کیف مان کوک است و قرار است بماند
حال این روزهای مرا به مادرم هم نگویید
حالت"خوب"هم که باشد مادرها نگران می شوند
بگویید خوشحال است و یک طوری بگویید که خودتان هم باورتان شود
"او از هنـــــر چیزی نمی فهمید اما ...
من هاله ای نرم از غـــزل ها بر تنم بود"
۱.۱k
۲۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.