یزدان سرگزی شاعر زابلی
آقای "یزدان سرگزی" شاعر سیستان و بلوچستانی، زادهی سال ۱۳۷۲ خورشیدی، در زابل است.
وی دانشآموختهی مهندسی برق و عضو انجمن شعر آزاد سرو سیستان و عضو چهارمین دورهی شاعران جوان انقلاب است.
کتاب "خانهای روی تنهایی" اثر ایشان، توسط انتشارات نسل روشن چاپ و منتشر شده است.
▪جوایز و افتخارات:
- برگزیدهی دو کنگرهی شعر عاشورایی هفتادو خط اشک اصفهان
- برگزیدهی آفرینشهای ادبی تهران
- برگزیدهی چهارمین جشنوارهی شعر عاشورایی زاهدان
- دارای گواهینامهی آموزش کارگاهی نقد و بررسی شعر از دانشگاه پیام نور اصفهان و موسسهی شهرستان ادب تهران
- برگزیدهی کنگرهی شعر هامون
و...
▪نمونهی شعر:
(۱)
[نیمکت]
تلفن
شوخیش گرفته
یا...
جییغ
مرا بلند کرد
میخواست عروج پیامبر را
نشانم دهد
اکسیژن
از قفس ششهای فرار
میکرد
هر جور بود قفل را محکم کردم
چشمانم پیدایش نمیکند
سویچ از ترس
در آغوش گلدان پنهان شده بود
و با صدای در آرام گرفت
امروز خیابان هم مسلح است
خودروهایش را به سمتم شلیک میکند
اما من دوندهی دوی ماراتون
دور زمین
تلفن انگار درست میگفت
میخواست روحم را بدوزد
دود چراغ جادو
احاطهام کرد
اینجا برایم آشنا بود
دخترم هنوز قد نکشیده
برای ازدواج
اما این نیکمت نمیفهمید
سفت پوستش را چسبیده
بود.
(۲)
[سگ ولگرد]
به عکسهای این شعر
خیره شو
عکس اول
آخرین نبض کودکی درون رحم
غرق در دلارهای نفتی که برای
خرید خدا سفر میکند
عکس دوم
خندههای پینه بستهی کفشهای
لنگه به لنگه روی تن خیابان
عکس سوم
چهار چرخی کار تن به تن جابهجا
میکند
تا سیر شود عنکبوت تار بسته درون جیبش
در عکس بعد
سطل زباله خدا میشود
و نعمتهایش را دریغ نمیکند
در چند عکس بعد
دوربین ایست قلبی میکند
و اما عکس آخر
نه نمینویسم
توام نخوان
شعر پلاسیده درون جو را
دارم به خودکشی فکر میکنم
حالا درک کردم مفهوم
سگ ولگرد را.
(۳)
[سیستان]
مرا خوب میشناسی
روی مینها که میرقصم
دیگر فرقی نمیکند این خاک
چه کسانی را بلعیده
جسد آخرین تویوتا روی نوارهای کاست مرز
یا انگشت بریده دختری که
عشقش را نشان میداد
من خوده این شعرم
که چشمانت را به دام انداخته
مثل دانه پاشیدن در قفس
و شلیک گلوله
جای دوری نرو
اطرافت پر از شلیک به جمجمه است
با سلاحی پر از عشق
شلیک ترازو
واکس
کارتونی که آدامس میجود
چقدر فاصله است بین عشق ما
و عشق آنها به ترازو، واکس و کارتون و آدامسهای در دهانش
و هر عشقی که تو در این شعر قرار میدهی
دیگر برایم مهم نیست رویای دیدن دیوار چین
وقتی اینجا دیوار را با بنزین
آبیاری کردهاند و ریشهاش
تمام درختان را سوزاند
مرا در این شعر میتوانی پیدا کنی
با رده پاهایی محکمتر از ستونهای برجکی تنها
و صبری بیشتر از برزخ
من نه اسلحه دارم
نه فشنگ
من فقط سکوت دارم
حتی با این طناب دار دور گردنم
و جلادهای گالن بهدست برای
دوشیدن
من از نوارهای شاد
پشتو و اردو میآیم
با سوزن دوزیهای توی سینی
در چاپ
مرا خوب میشناسی
فراموش کار.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
@yazdan_sargazi
www.aftabgardanha.com
www.vaznedonya.ir
www.digikala.com
www.artfest.ir
وی دانشآموختهی مهندسی برق و عضو انجمن شعر آزاد سرو سیستان و عضو چهارمین دورهی شاعران جوان انقلاب است.
کتاب "خانهای روی تنهایی" اثر ایشان، توسط انتشارات نسل روشن چاپ و منتشر شده است.
▪جوایز و افتخارات:
- برگزیدهی دو کنگرهی شعر عاشورایی هفتادو خط اشک اصفهان
- برگزیدهی آفرینشهای ادبی تهران
- برگزیدهی چهارمین جشنوارهی شعر عاشورایی زاهدان
- دارای گواهینامهی آموزش کارگاهی نقد و بررسی شعر از دانشگاه پیام نور اصفهان و موسسهی شهرستان ادب تهران
- برگزیدهی کنگرهی شعر هامون
و...
▪نمونهی شعر:
(۱)
[نیمکت]
تلفن
شوخیش گرفته
یا...
جییغ
مرا بلند کرد
میخواست عروج پیامبر را
نشانم دهد
اکسیژن
از قفس ششهای فرار
میکرد
هر جور بود قفل را محکم کردم
چشمانم پیدایش نمیکند
سویچ از ترس
در آغوش گلدان پنهان شده بود
و با صدای در آرام گرفت
امروز خیابان هم مسلح است
خودروهایش را به سمتم شلیک میکند
اما من دوندهی دوی ماراتون
دور زمین
تلفن انگار درست میگفت
میخواست روحم را بدوزد
دود چراغ جادو
احاطهام کرد
اینجا برایم آشنا بود
دخترم هنوز قد نکشیده
برای ازدواج
اما این نیکمت نمیفهمید
سفت پوستش را چسبیده
بود.
(۲)
[سگ ولگرد]
به عکسهای این شعر
خیره شو
عکس اول
آخرین نبض کودکی درون رحم
غرق در دلارهای نفتی که برای
خرید خدا سفر میکند
عکس دوم
خندههای پینه بستهی کفشهای
لنگه به لنگه روی تن خیابان
عکس سوم
چهار چرخی کار تن به تن جابهجا
میکند
تا سیر شود عنکبوت تار بسته درون جیبش
در عکس بعد
سطل زباله خدا میشود
و نعمتهایش را دریغ نمیکند
در چند عکس بعد
دوربین ایست قلبی میکند
و اما عکس آخر
نه نمینویسم
توام نخوان
شعر پلاسیده درون جو را
دارم به خودکشی فکر میکنم
حالا درک کردم مفهوم
سگ ولگرد را.
(۳)
[سیستان]
مرا خوب میشناسی
روی مینها که میرقصم
دیگر فرقی نمیکند این خاک
چه کسانی را بلعیده
جسد آخرین تویوتا روی نوارهای کاست مرز
یا انگشت بریده دختری که
عشقش را نشان میداد
من خوده این شعرم
که چشمانت را به دام انداخته
مثل دانه پاشیدن در قفس
و شلیک گلوله
جای دوری نرو
اطرافت پر از شلیک به جمجمه است
با سلاحی پر از عشق
شلیک ترازو
واکس
کارتونی که آدامس میجود
چقدر فاصله است بین عشق ما
و عشق آنها به ترازو، واکس و کارتون و آدامسهای در دهانش
و هر عشقی که تو در این شعر قرار میدهی
دیگر برایم مهم نیست رویای دیدن دیوار چین
وقتی اینجا دیوار را با بنزین
آبیاری کردهاند و ریشهاش
تمام درختان را سوزاند
مرا در این شعر میتوانی پیدا کنی
با رده پاهایی محکمتر از ستونهای برجکی تنها
و صبری بیشتر از برزخ
من نه اسلحه دارم
نه فشنگ
من فقط سکوت دارم
حتی با این طناب دار دور گردنم
و جلادهای گالن بهدست برای
دوشیدن
من از نوارهای شاد
پشتو و اردو میآیم
با سوزن دوزیهای توی سینی
در چاپ
مرا خوب میشناسی
فراموش کار.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
@yazdan_sargazi
www.aftabgardanha.com
www.vaznedonya.ir
www.digikala.com
www.artfest.ir
۲.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.