𝒑𝒂𝒓𝒕27:پایان سال نزدیک استಥ‿ಥ
𝒑𝒂𝒓𝒕27:پایان سال نزدیک استಥ‿ಥ
زنگ خورد همه رفتن تو کلاس
و فوکوزاوا در کلاس ظاحر شد
فوکوزاوا:بچه ها میخوام ی چیز مهم رو بهتون بچه
بچه ها:؟؟؟
فوکوزاوا:میخوام بگم......
موری:پایان سال زندیکه
فوکوزاوا *اخم:من میخواستم بگم
موری :ولی من گفتم
و فوکوزاوا کاتاناشو در میاورد و مثل حیوان های رم کرده ب جون موری میفتد😂
نیکولای و دازای:یوهووووووووووو پایان سال زندیکه
سیگما:ای خدا باز شروع شد
فئودور:قابل پیش بینی بود
کنیکیدا:آخيش بالاخره از دست این دازای راح میشم
تاچیهارا:گین نظرت چیه پایان سالو باهم جشن بگیریم
گین:^^
و اکوتاگاوا با حاله سیاه پشت گین زاهر میشه
اکوتاگاوا:چی گفتی؟
تاچیهارا:هیچی🎶😗
هیگوچی:آ.....اکوتاگاوا سنپای
اکوتاگاوا:چیه؟
هیگوچی:کنار غذاتون کنارش انجیر گذاشتم
اکوتاگاوا خر ذوق میشود و میرود غذایش را بخورد
چویا:هی میسا میای ی کاری کنیم
میسا:چیکار ؟
چویا:شماره هامونو ب هم بدیم(من: منم شمارتو میخوام ب منم بده🥺😂)
میسا:اوم....باشه
چویا رفت ی ماژیک بت برگه آوردو شمارشو نوشت
میسا هم همین کارو کرد
چویا:شب بهم پیام بده یا زنگ بزن
میسا:باشه
دازای:خدا دوست دختر داره من ندارم ಠ_ಠ (الان دازای لاورا:دازایییییییییییییییی)
نائومی:اونی چان برا تابستون چیکار کنیم؟
تانیزاکی:اععع
دازای:همه برا تابستون میریم ساحل
همه:هورااا
کیو و الیس :هورااااا میریم ساحل
کیوکا:آتسوشی کون تو هم میای؟
آتسوشی *سرخ:اع.....آره میام
رانپو:من خوراکیامو میارم
کنجی:عالیه منم گاومو میارم😄
همه:🤣🤣🤣
کنیکیدا:من وسایلو میارم
چویا:هوی دازای تو میخوای چی بیاری ؟
دازای:بانداژامو😁(من:باز من باید پول خرید بانداژو بدمಥ‿ಥ)
چویا:خسته نباشی😑
معلم:بچه ها میتونین برین
همه هم فرار کردن از مدرسه(فراری فراری فراریم فراری😂)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اهم اینم پارت خدمتتون
@mehrsashafaee
ایشون خودشو و بنده را شهید کرد تا پارت بعدو بزارمಠ_ಠ
زنگ خورد همه رفتن تو کلاس
و فوکوزاوا در کلاس ظاحر شد
فوکوزاوا:بچه ها میخوام ی چیز مهم رو بهتون بچه
بچه ها:؟؟؟
فوکوزاوا:میخوام بگم......
موری:پایان سال زندیکه
فوکوزاوا *اخم:من میخواستم بگم
موری :ولی من گفتم
و فوکوزاوا کاتاناشو در میاورد و مثل حیوان های رم کرده ب جون موری میفتد😂
نیکولای و دازای:یوهووووووووووو پایان سال زندیکه
سیگما:ای خدا باز شروع شد
فئودور:قابل پیش بینی بود
کنیکیدا:آخيش بالاخره از دست این دازای راح میشم
تاچیهارا:گین نظرت چیه پایان سالو باهم جشن بگیریم
گین:^^
و اکوتاگاوا با حاله سیاه پشت گین زاهر میشه
اکوتاگاوا:چی گفتی؟
تاچیهارا:هیچی🎶😗
هیگوچی:آ.....اکوتاگاوا سنپای
اکوتاگاوا:چیه؟
هیگوچی:کنار غذاتون کنارش انجیر گذاشتم
اکوتاگاوا خر ذوق میشود و میرود غذایش را بخورد
چویا:هی میسا میای ی کاری کنیم
میسا:چیکار ؟
چویا:شماره هامونو ب هم بدیم(من: منم شمارتو میخوام ب منم بده🥺😂)
میسا:اوم....باشه
چویا رفت ی ماژیک بت برگه آوردو شمارشو نوشت
میسا هم همین کارو کرد
چویا:شب بهم پیام بده یا زنگ بزن
میسا:باشه
دازای:خدا دوست دختر داره من ندارم ಠ_ಠ (الان دازای لاورا:دازایییییییییییییییی)
نائومی:اونی چان برا تابستون چیکار کنیم؟
تانیزاکی:اععع
دازای:همه برا تابستون میریم ساحل
همه:هورااا
کیو و الیس :هورااااا میریم ساحل
کیوکا:آتسوشی کون تو هم میای؟
آتسوشی *سرخ:اع.....آره میام
رانپو:من خوراکیامو میارم
کنجی:عالیه منم گاومو میارم😄
همه:🤣🤣🤣
کنیکیدا:من وسایلو میارم
چویا:هوی دازای تو میخوای چی بیاری ؟
دازای:بانداژامو😁(من:باز من باید پول خرید بانداژو بدمಥ‿ಥ)
چویا:خسته نباشی😑
معلم:بچه ها میتونین برین
همه هم فرار کردن از مدرسه(فراری فراری فراریم فراری😂)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اهم اینم پارت خدمتتون
@mehrsashafaee
ایشون خودشو و بنده را شهید کرد تا پارت بعدو بزارمಠ_ಠ
۹.۰k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.