جهنم من با او🍷فصل 1
جهنم من با او🍷فصل 1
# پارت ۳۰
ویو ا.ت : کوک عین جت افتاد دنبالم من بدو اون بدو جیغ میکشیدم و هعی به غلط کردن می افتادم و میخندیدم دست بردار نبود حواسش رو پرت کردم و سریع پشت مبل قایم شدم سعی کردم جلو نفس نفس زدنم و بگیریم و به مقداری موفق شدم که با نفس نفس گف ....
کوک : بیب ؟ خانم کوچولو ؟ ببینم کجا رفتی ؟ بیا بیرون کارت دارم ... نمیخوای امشب خوش بگذرونیم ؟ ( با صدای خیلی بم و نگاه خمار میگه )
ا.ت : ..... ( با حرفای کوک هنگ کرده )
کوک : آها پیدات کردم
ا.ت : ( جیغغغغغغغ ) غلط کردممممممم ببخشیدددددددددددد
کوک : دیگه راهی نیس خانم کوچولو ( پوزخند )
ا.ت : نه کوک ... تورو خدا گوه خوردم ( گریه الکی به زور جلو خندش رو گرفته )
کوک : نوش جونت حالا بیا اینجا ببینم ( با پوزخند شیطانی ا.ت رو میکوبه دیوار )
ا.ت : کوکککککک نکنننننن جان من نکن
کوک : تو بگو یه درصد اصلا نمیشه پس بزا کارم و بکنم
ا.ت : ..... ( نگاهی کیوت به شاهزاده اش میکند ) ( نویسنده : کتابی شدم 😂 )
کوک : ( لباش رو میکوبه رو لبای ا.ت و مک عمیقی میزنه )
ویو کوک : کوبیدمش به دیوار اول مقاومت کرد ولی بعد دید زورش نمیرسه پس هیچی نگف ... لبام رو روی لبای صورتی شیرین تر از عسلش گذاشتم و دستام رو دور کمرش حلقه کردم که دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و همراهیم کرد بعد ۳ دیقه نفس کم اوردیم و جدا شدیم ....
ا.ت : ( نفس نفس )
ویو ا.ت : محکم دستام رو با یه دستش گرفت و آروم درست نزدیک گوشم جوری که نفسای داغش پوستم رو بسوزونه لب زد ( هنوز کار دارم بات ) لباش به گوشم میخورد که اون یکی دستش که آزاد بود رو دور کمرم حلقه کرد و سرش رو به سمت گردم آورد و خیلی محکم دندون گرفت که یه آهی کشیدم که گفت ...
کوک : موندم اگه بخوام بیشتر پیش برم چه صداهایی قراره ازت در بیاد ( نیشخند )
ا.ت : کوک لطفا ... نکن
کوک : فقط یه مارک
ا.ت : قول ؟
کوک : قول قول
ا.ت : خو باشع
ویو کوک : قبول کرد محکم گردنش رو دندون گرفتم و مارک گذاشتم وحشیانه مک میزدم که ناله ای ازش در اومد کارم رو محکم تر پیش بردم که ..... ( میدونم یکم حال بهم زن شدا ولی خب ببخشین و خب فک کنین واقعا ا.تین و دارین داستان زندگی خودتونو میخونید ❤️😂 )
( حیح تا پارتای بعد بای بای 😂 ) ( شرت پارت بعد ۱۸ لایک ۱۰ کامنت متفاوت و ۵ فالوور ❤️ )
# پارت ۳۰
ویو ا.ت : کوک عین جت افتاد دنبالم من بدو اون بدو جیغ میکشیدم و هعی به غلط کردن می افتادم و میخندیدم دست بردار نبود حواسش رو پرت کردم و سریع پشت مبل قایم شدم سعی کردم جلو نفس نفس زدنم و بگیریم و به مقداری موفق شدم که با نفس نفس گف ....
کوک : بیب ؟ خانم کوچولو ؟ ببینم کجا رفتی ؟ بیا بیرون کارت دارم ... نمیخوای امشب خوش بگذرونیم ؟ ( با صدای خیلی بم و نگاه خمار میگه )
ا.ت : ..... ( با حرفای کوک هنگ کرده )
کوک : آها پیدات کردم
ا.ت : ( جیغغغغغغغ ) غلط کردممممممم ببخشیدددددددددددد
کوک : دیگه راهی نیس خانم کوچولو ( پوزخند )
ا.ت : نه کوک ... تورو خدا گوه خوردم ( گریه الکی به زور جلو خندش رو گرفته )
کوک : نوش جونت حالا بیا اینجا ببینم ( با پوزخند شیطانی ا.ت رو میکوبه دیوار )
ا.ت : کوکککککک نکنننننن جان من نکن
کوک : تو بگو یه درصد اصلا نمیشه پس بزا کارم و بکنم
ا.ت : ..... ( نگاهی کیوت به شاهزاده اش میکند ) ( نویسنده : کتابی شدم 😂 )
کوک : ( لباش رو میکوبه رو لبای ا.ت و مک عمیقی میزنه )
ویو کوک : کوبیدمش به دیوار اول مقاومت کرد ولی بعد دید زورش نمیرسه پس هیچی نگف ... لبام رو روی لبای صورتی شیرین تر از عسلش گذاشتم و دستام رو دور کمرش حلقه کردم که دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و همراهیم کرد بعد ۳ دیقه نفس کم اوردیم و جدا شدیم ....
ا.ت : ( نفس نفس )
ویو ا.ت : محکم دستام رو با یه دستش گرفت و آروم درست نزدیک گوشم جوری که نفسای داغش پوستم رو بسوزونه لب زد ( هنوز کار دارم بات ) لباش به گوشم میخورد که اون یکی دستش که آزاد بود رو دور کمرم حلقه کرد و سرش رو به سمت گردم آورد و خیلی محکم دندون گرفت که یه آهی کشیدم که گفت ...
کوک : موندم اگه بخوام بیشتر پیش برم چه صداهایی قراره ازت در بیاد ( نیشخند )
ا.ت : کوک لطفا ... نکن
کوک : فقط یه مارک
ا.ت : قول ؟
کوک : قول قول
ا.ت : خو باشع
ویو کوک : قبول کرد محکم گردنش رو دندون گرفتم و مارک گذاشتم وحشیانه مک میزدم که ناله ای ازش در اومد کارم رو محکم تر پیش بردم که ..... ( میدونم یکم حال بهم زن شدا ولی خب ببخشین و خب فک کنین واقعا ا.تین و دارین داستان زندگی خودتونو میخونید ❤️😂 )
( حیح تا پارتای بعد بای بای 😂 ) ( شرت پارت بعد ۱۸ لایک ۱۰ کامنت متفاوت و ۵ فالوور ❤️ )
۸.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.