من با جمعه هیچ قراری نداشتم

من با جمعه هیچ قراری نداشتم
اما او
غروب هر هفته
حضور سنگینش را
آنچنان بر لحظه هایم می گستراند
که ساعت ها یک گوشه بنشینم
و به چرای مبهمِ نبودن ها فکر کنم


💞 💞 💞 💞
دیدگاه ها (۱۸)

(هیس! بی صدا تبریک بگین!شاید... کسی اینجا باشه که نتونه دست ...

هر انرژی که از خودت ایجاد ڪنیمانند فریاد زدن در کوهستانعیناً...

حڪم ڪن ؟ حڪم دل.......... هرڪـہ دل دارید بیاندازید وسط!! ...

کاش فرهنگ هم مانند:لباس و خوراک خریدنی بوددداین وضعیت ساحل ب...

ورق روشن وقت

You must love me... P9

انتظار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط