همیشه عاشق این بودم که پیاده توی یه جنگل نیمه تاریک تنه

همیشه عاشق این بودم که پیاده توی یه جنگل نیمه تاریک ، تنهای تنهای تنها، با کوله باری از هیچ ، با کمترین سرعت ممکن قدم بزنم و تنها صدایی که نمیخوام تو این شرایط بشنوم صدای انسانهاست؛ دوس دارم تو این شرایط تنهاییمو با درختان و گل و بلبل و دشت و دمن پر کنم، صدای پرنده ها و...
من بچه روستام یعنی توی روستا بدنیا اومدم و زندگی روستایی و شرایطش رو کامل لمس و درک کردم بخاطر همینه که اینقد علاقه به طبیعت دارم .
روزی که باهات آشنا شدم به سرعت رفتم پیجتو نگاه کردم ، تا تونستم پستاتو با دقت دیدم ؛
میدونی با دیدن پستات دقیقا همون حسی که تو پاراگراف های بالا گفتم بهم دست داد ، همون حسِ خوب ، همون رهایی، همون بی آلایشی...
برام جالب بود که میدیدم خودتم همچین دختری هستی ، بچه ی روستا و عاشق طبیعت 😍
رفته رفته که رابطمون گرم تر شد دیگه من انگار به آرزوم رسیده بودم ، هروقت تگم میکردی یاد اون آرزوم میفتادم و من در تمام مدت حرف زدنمون حس میکردم چقدر آزاد و رهام و چقدر میتونم حس خوب ازت دریافت کنم .
امیدوارم منم برات خوب بوده باشم تا بحال!
امروز تولدت بود و من به عنوان کسی که خیلی خیلی بهت علاقمندم و تمام و کمال تو رو توی وجودم حس میکنم ، از خدای بزرگ و مهربون برات بهترینِ بهترین ها رو میخوام 😍 😍 😍 😍

#خیلی_دوووست_دارممممم 💖 💕 💋

و اینکه



💖 💕 💕 #تـولـدت_مـبـارڪــ_خــواهـرے_نـازم 💕 💕 💖
❤ 💚 💛 💙 💗 🍰 🎂 🍨 🍡

@Jana2017 💕 @Nadia.rova
دیدگاه ها (۲۳۹)

در گذر از خمِ این فاصله هاکه مرا می برد از خاطره اتکه مرا می...

شاید نشه درکش کرد اما ممکنه بشه راجع بهش حرف زد ؛ یه ملکه وا...

کتابها انواع دارن دلیلشم موضوعات مختلفیه که داره؛ گاهی وقتها...

باز کن پنجره راگوش کن حرف دلتزندگی می گذرد با تپش آن گل سرخز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط