💐 داستان صحابی که علی(ع) را نفروخت!!!
💐 داستان صحابی که علی(ع) را نفروخت!!!
✨ روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
🍀 من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
🌻 آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
🍃 ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
🍂 شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
⁉ ️شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
🔷 تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
🌸 به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
⚡ مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم......⚡
✨ روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
🍀 من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
🌻 آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
🍃 ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
🍂 شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
⁉ ️شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
🔷 تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
🌸 به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
⚡ مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم......⚡
۸۷۵
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.