لبهای غزلخوان تو را بوسه زنم سخت

لبهای غزلخوان تو را بوسه زنم سخت
مدهوش نفسهای تو این عاقل خوشبخت

تا شعر تلاوت کنی و شور برانی
چون جام شرابی بنشینم لب آن تخت

دستت به کمرحلقه ی آغوش تو هم تنگ
دیوانه شوم در دم و آزاد کنی رخت

بر سیم نفسهای تو مضراب لبم ضرب
با بوسه ی پیوسته ی تو جان و تنم لخت

بر بستر تنهایی ما مرغ حق؛ آهنگ
پر کرده نهانخانه ی ما،شادم ازاین بخت

عطر تن گلخانه ی تو بوی تن من
دستان تو در دست و خیالی که شود تخت

هر بند من و تو شده اینجا گره در هم
ناگفته زیاد است ولی قافیه ام سخت
دیدگاه ها (۲)

چه آرامشی در مـن استوقتی با منیو چه آشوبیده ام بی #تُ دور نش...

اغلبقدرت یک لمس، یک لبخند،یک کلمه محبت آمیز، یک گوش شنوا،یک ...

چانه‌اش را بوسیدمتا دگر چانه نزند با دلم سر بوسه‌ی " هزار و ...

هر زنی دوست دارد معشوقه ی مردی باشد که خط به خط معنایش کندزن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط