اوای عشق
پارت 33 اوای عشق
#رکسانا
روم رو برگدوندم اه کارگردان چرا چرااااا اخه چرا من الان اصلا امادگی هیچی نداشتم خیلی زشت بودم بدون ارایش فک کنم خدا منو دوس نداشت که باهام اینجوری میکرد استرس گرفته بودم که جونگ کوک و یونجون همزمان سلام کردن
همه براشون تعظیم کوتاهی کردن منم چون مجبور بودم همین کارو کردم جونگ کوک و بونجون همین جوری میومدن جلو پیش من😣😰دقیق اومد جلو روم وایستاد قلبم شروع کرد به بالا پایین شدن اخخخخ یواش باش لامصب
-سلام
+ام.....س..سلا..م
-چیشده چرا لکنت زبان گرفتی
+خ..خ..ب همین جوری
-یونجون:سلام خوبی رکسانا
+من:اممم.....ب..له م..ر..س..ی ....شما.....خ...و...ب...ید
-کوک:رکسانا؛میگم تو الان خسته ای برو یه جا بشین من برات اب و غذا بیارم
+یونجون:رکسانا من برات قهوه گرفتم بیا بخور
-کوک:رکسانا این قسمت مال توئه
+من:نه،مال یون کنیا و چو جین هو مال من نیم ساعت دیگس،الان منم باید برم لباس هام رو ببینم چی برام انتخاب کردن و چه میکاپی دارم فعلا باید برم شما ها برید اونجا بشیند کنار کارگردان سونبه ها
+کوکی و جئون:سونبه؟😒
-من:اره دیگه فعلا من باید برم بای
بدو رفتم پیش بچه ها داشتن فیلم میگرفتن منم رفتم پیش شون اول از همه داشتیم با شوخی و خنده از خودمون فیلم میگرفتیم که میکاپ ارتیست بهم گفت نوبت منه که برم برای میکاپ رفتم رو صندلی نشستم
+خب خانم گومیهو میشه موهام رو رنگ نکنید دوسندارم موهام رنگ شه
-اخه عزیزم من این اجازه این رو ندارم موهای تو باید طی 5 بار رنگ شه
+چیییی نه تروخدا من دوس ندارم باشه
داشتم با میکاپ ارتیست بحس میکردم که یهو جونگ کوک اومد و بهش گفت براش رنگ نکن همین که گفتم
عزیزامممم من برم بیرون یکم بگردم برمیگردم ادامش رو میزارم
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#رکسانا
روم رو برگدوندم اه کارگردان چرا چرااااا اخه چرا من الان اصلا امادگی هیچی نداشتم خیلی زشت بودم بدون ارایش فک کنم خدا منو دوس نداشت که باهام اینجوری میکرد استرس گرفته بودم که جونگ کوک و یونجون همزمان سلام کردن
همه براشون تعظیم کوتاهی کردن منم چون مجبور بودم همین کارو کردم جونگ کوک و بونجون همین جوری میومدن جلو پیش من😣😰دقیق اومد جلو روم وایستاد قلبم شروع کرد به بالا پایین شدن اخخخخ یواش باش لامصب
-سلام
+ام.....س..سلا..م
-چیشده چرا لکنت زبان گرفتی
+خ..خ..ب همین جوری
-یونجون:سلام خوبی رکسانا
+من:اممم.....ب..له م..ر..س..ی ....شما.....خ...و...ب...ید
-کوک:رکسانا؛میگم تو الان خسته ای برو یه جا بشین من برات اب و غذا بیارم
+یونجون:رکسانا من برات قهوه گرفتم بیا بخور
-کوک:رکسانا این قسمت مال توئه
+من:نه،مال یون کنیا و چو جین هو مال من نیم ساعت دیگس،الان منم باید برم لباس هام رو ببینم چی برام انتخاب کردن و چه میکاپی دارم فعلا باید برم شما ها برید اونجا بشیند کنار کارگردان سونبه ها
+کوکی و جئون:سونبه؟😒
-من:اره دیگه فعلا من باید برم بای
بدو رفتم پیش بچه ها داشتن فیلم میگرفتن منم رفتم پیش شون اول از همه داشتیم با شوخی و خنده از خودمون فیلم میگرفتیم که میکاپ ارتیست بهم گفت نوبت منه که برم برای میکاپ رفتم رو صندلی نشستم
+خب خانم گومیهو میشه موهام رو رنگ نکنید دوسندارم موهام رنگ شه
-اخه عزیزم من این اجازه این رو ندارم موهای تو باید طی 5 بار رنگ شه
+چیییی نه تروخدا من دوس ندارم باشه
داشتم با میکاپ ارتیست بحس میکردم که یهو جونگ کوک اومد و بهش گفت براش رنگ نکن همین که گفتم
عزیزامممم من برم بیرون یکم بگردم برمیگردم ادامش رو میزارم
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۳۶.۰k
۱۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.