عشق پنهان پارت
عشق پنهان پارت 2
#ایو
داشتم خودم رو حاضر میکردم برم پیش جونگ کوک هه خیلی خوبه که کوکی رو من کراش داره هرچی بگم بدون چون و چرا کارو میکنه به لباسام نگاه کردم یه لباس سیاه تا لای مچ پاهام چون یه بندی بود براش سوتین نکردم خوش سوتینش وصل بود این لباسم کاملا جونگ کوک شی رو تحریک میکنه بعد از پوشیدن لباسم رفتم سراغ ارایش جعبه ارایشم رو باز کردم و زیر لب شروع کردم به اهنگ خوندن اول از همه ضد افتاب و دور چشم زدم بعد روتین های پوستیم رو زدم بعد پنج دقیقه برشون داشتم و شروع کردم به میکاپ کردم کارم رو شروع کردم و ........همه چی رو زدم فقط رژم مونده بود از بین شون رژ سیاه و قرمز رو انتخاب کردم اول سیاه رو زدم به قرمز روش یه قرمز بود که بیشتر ترکیبش تاریک بود مثل مخمل شده بود یکی از ادکلن هام رو برداشتم و به مچ دستم و ساق پام و گردنم زدم بعد از تقریبا دو ساعت اماده شدم که برم به بادیگاردم زنگ زدم و گفتم بیاد دم در از اتاقم رفتم بیرون خدمتکار جلو در ایستاده بود کتم رو کمکم کرد بپوشم و از پله ها رفتم پایین .........دم در ایستاده بود که دیدم یه ماشین دیگم ایستاده با کلی سرباز پس مهمون داشت وقتی خوب دقت کردم دیدم بادرگاردهای لیسا هستن ایش دختره نچسپ نمیدونم چرا از اول به دلم ننشسته بود بدون حرف در زدم یکی از خدمت کارا درو باز کردو رفتم داخل همه برام تعضیم کوتاهی کردن
+اقای جونگ کوک کجان
-یونگی:خب کار کوچیکی با لیسا خانوم داشتن رفتن زیر زمین +اها خب باشه منم برم پیش شون
-بهتره نرید
+تو برام تصمیم میگیری هاااا
-بیخشید ولی به من دستور دادن نظارم کسی مزاحم شون بشه
+باشه من فقط میرم دوست پسرم رو میبینم
-هرجور مایلید بعدا اقایی جونگ کوک عصبی میشن
+نمیشه تو نگران نباش
داشتم به سمت زیر زمین میرفتم که صداهایی میشنیدم رفتم نزدیک تر صدای لیسا و کوک اومد منم عمدا پاهام رو کوبیدم به زمین و قیافه مظلومی به خودم گرفتم الان خر میشه فقط نگا کن ایو😏
+من:جونگ کوک شی سلام میشه باهم حرف بزنیم خیلی وقته نبودم دلم برات تنگ شده بود
-😏منم دلم برات تنگ شده بود هانی
+من:پس میشه حرف بزنیم
-بعدا تو برو اتاق مهمان منم میام الان باشه عزیزم
+من:باشه من برم هانی
عوضی منو دور میندازی بهت میفهمونم که رییس کیه جئون جونگ کوک 😈تو مال خودمی......
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#ایو
داشتم خودم رو حاضر میکردم برم پیش جونگ کوک هه خیلی خوبه که کوکی رو من کراش داره هرچی بگم بدون چون و چرا کارو میکنه به لباسام نگاه کردم یه لباس سیاه تا لای مچ پاهام چون یه بندی بود براش سوتین نکردم خوش سوتینش وصل بود این لباسم کاملا جونگ کوک شی رو تحریک میکنه بعد از پوشیدن لباسم رفتم سراغ ارایش جعبه ارایشم رو باز کردم و زیر لب شروع کردم به اهنگ خوندن اول از همه ضد افتاب و دور چشم زدم بعد روتین های پوستیم رو زدم بعد پنج دقیقه برشون داشتم و شروع کردم به میکاپ کردم کارم رو شروع کردم و ........همه چی رو زدم فقط رژم مونده بود از بین شون رژ سیاه و قرمز رو انتخاب کردم اول سیاه رو زدم به قرمز روش یه قرمز بود که بیشتر ترکیبش تاریک بود مثل مخمل شده بود یکی از ادکلن هام رو برداشتم و به مچ دستم و ساق پام و گردنم زدم بعد از تقریبا دو ساعت اماده شدم که برم به بادیگاردم زنگ زدم و گفتم بیاد دم در از اتاقم رفتم بیرون خدمتکار جلو در ایستاده بود کتم رو کمکم کرد بپوشم و از پله ها رفتم پایین .........دم در ایستاده بود که دیدم یه ماشین دیگم ایستاده با کلی سرباز پس مهمون داشت وقتی خوب دقت کردم دیدم بادرگاردهای لیسا هستن ایش دختره نچسپ نمیدونم چرا از اول به دلم ننشسته بود بدون حرف در زدم یکی از خدمت کارا درو باز کردو رفتم داخل همه برام تعضیم کوتاهی کردن
+اقای جونگ کوک کجان
-یونگی:خب کار کوچیکی با لیسا خانوم داشتن رفتن زیر زمین +اها خب باشه منم برم پیش شون
-بهتره نرید
+تو برام تصمیم میگیری هاااا
-بیخشید ولی به من دستور دادن نظارم کسی مزاحم شون بشه
+باشه من فقط میرم دوست پسرم رو میبینم
-هرجور مایلید بعدا اقایی جونگ کوک عصبی میشن
+نمیشه تو نگران نباش
داشتم به سمت زیر زمین میرفتم که صداهایی میشنیدم رفتم نزدیک تر صدای لیسا و کوک اومد منم عمدا پاهام رو کوبیدم به زمین و قیافه مظلومی به خودم گرفتم الان خر میشه فقط نگا کن ایو😏
+من:جونگ کوک شی سلام میشه باهم حرف بزنیم خیلی وقته نبودم دلم برات تنگ شده بود
-😏منم دلم برات تنگ شده بود هانی
+من:پس میشه حرف بزنیم
-بعدا تو برو اتاق مهمان منم میام الان باشه عزیزم
+من:باشه من برم هانی
عوضی منو دور میندازی بهت میفهمونم که رییس کیه جئون جونگ کوک 😈تو مال خودمی......
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
- ۳۹.۷k
- ۱۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط