نظرا بره بالا زود به زود میزارم

-_-
نظرا بره بالا زود به زود میزارم&_&
خوببببب
*سکوت دریا*
_یااا هیومین فقط زود بخریا
ابروهامو تو هم کردمو نگاهی بهش کردم با عصبانیت گفتم:امروز تو مال منه حرفم نباشه!
_یااا امشب باید برم دوستمو ببینم
_ایشالا کدوم خوش شانسی که از من برات مهم تره؟
_باز شروع نکنااا،اصلا سهون خب که چی؟
_آها فکرشو میکردم ایییش اصلا برو با همون سهون جونت!!
بعدم یه چشم خره ای رفتم و سرمو انداختم پایین و رامو کج کردم
یکم گذشت دیدم نه انگار لوهان دلش خیلی تنگه واسه رفیق جونش!پووف پسره ی پرووو
که یهو یه دست اومد رو بازمو گفت:حله!
با تعجب نگاش کردم که دیدم لوهانه،پرتش کردم اون ور
امد گفت: خانوم اسکلت با من لج میکنی؟
هیچی نگفتم
_خب لج میکنی؟
هیچی نگفتم
_باربی خانوممم!!
_بلهههه
_آها آها ببین جواب دادی حالا ناز نکن بیا بریم خرید
سرمو به نشانه ی تایید تکون دادم
بعد که به طرف مغازه هارفتیم هر لباسی به لولو نشون میدادم میگفت زشته یا بده یا لخته یاااا.....!!
اعصبابمو خورد کرد فروشنده هم دیگه مونده بود که یهو گفت:امممم وایسید تو انبار رو یه نگاهی بندازم بیام
یه نگاهی هم به سرو روی من انداخت و رفت
منم تا رفت شروع کردم به غر زدن سر لوهان
وقتی اومد یه لباس آبی فیروزه ای که یقش پر پولک بود و پایین تنش شکل دم پی دریایی بود آورد و گفت:این بهترین مدلمونه!!
دیدگاه ها (۶)

ای افق کجایی-_-

موخوام-_-•_•

من و دوستاممن اون وسطیم-_-

بزارم؟یا نه صبر کنم۰_۰

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط