پندانه

🔆 پندانه

ملا ، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند.
به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد.
یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟
گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می‌رویم.

*💡در جورینو.، جوری نو ببینید👇*
(دوازده گروه)
https://chat.whatsapp.com/Ct753RiS3k8Jrs7AKRBsn9
دیدگاه ها (۰)

*💠چند ﺭﺍﻫﮑﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺑﺮﺍی جذب بهترین‌ها*🔹تجسم کنید ﭼﻮﻥ ﻗﺪﺭﺕ ...

🔆پندانه✏️شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می...

*من اشتباه کردم از رییسی حمایت کردم !!!*حتما تا آخر کلیپ رو ...

*🔺امروز تفاهم‌نامه توسعه میدان نفتی مشترک آزادگان امضا شد......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط