گاه می اندیشم

گاه می اندیشم،
خبر مرگ مرا با تو چه كس می گوید ؟
آن زمان كه خبر مرگ مرا
از كسی می شنوی، روی تو را
كاشكی می دیدم .

شانه بالا زدنت را،
- بی قید -
و تكان دادن دستت كه،
- مهم نیست زیاد -
و تكان دادن سر را كه،
- عجیب ! عاقبت مرد ؟
- افسوس !
- كاشكی می دیدم !

من به خود می گویم :
« چه كسی باور كرد
« جنگل جان مرا
« آتش عشق تو خاكستر كرد ؟

#حمیـد_مصـدق
دیدگاه ها (۶)

جز عشقگناهی نیستدر نامه‌ی اعمالم #فروغی_بسطامی#صبحتون_عشق_مه...

بهاری یا زمستان؟ هرچه هستی زندگی سازی!که از آغوش گرمابخش تو ...

.برای تو اشک نریختمحتی آه هم نکشیدممن عاشق تو هستموهیچ پدیده...

<>من اينجا بس دلم تنگ است،و هر سازی که می بينم بد‌آهنگ است،ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط