چه جان سختم که بعد از رفتن ِ تو باز جان دارم
چه جان سختم که بعد از رفتن ِ تو باز جان دارم
ولی از تو چه پنهان,روح و جسمی ناتوان دارم
کسی از ظاهر ِ یک کوه حالش را نمی فهمد
به ظاهر ساکتم ,در سینه ام اتش فشان دارم
پس از تو باختم خورشید ِ خوش رنگ ِ زمینم را
پس از تو نفرت دیرینه ای از اسمان دارم
پر از دلشوره بودم در کلاس گرم اغوشت
و باور کرده بودم پای عشقت امتحان دارم
چه حس ِ نادری, با فتح الماس ِ حضور تو
تمام لحظه ها احساس می کردم "جهاندار"م
اگرچه لحظه های خوب,عمر کمتری دارند
ولی نام عزیزت را همیشه بر زبان دارم
نفس های تو را آن روزها در شیشه پر کردم
"هوا"ی روزهای بودنت را همچنان دارم....
**امید صباغ نو**
ولی از تو چه پنهان,روح و جسمی ناتوان دارم
کسی از ظاهر ِ یک کوه حالش را نمی فهمد
به ظاهر ساکتم ,در سینه ام اتش فشان دارم
پس از تو باختم خورشید ِ خوش رنگ ِ زمینم را
پس از تو نفرت دیرینه ای از اسمان دارم
پر از دلشوره بودم در کلاس گرم اغوشت
و باور کرده بودم پای عشقت امتحان دارم
چه حس ِ نادری, با فتح الماس ِ حضور تو
تمام لحظه ها احساس می کردم "جهاندار"م
اگرچه لحظه های خوب,عمر کمتری دارند
ولی نام عزیزت را همیشه بر زبان دارم
نفس های تو را آن روزها در شیشه پر کردم
"هوا"ی روزهای بودنت را همچنان دارم....
**امید صباغ نو**
۵.۶k
۰۳ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.