چه جان سختم که بعد از رفتن تو باز جان دارم

چه جان سختم که بعد از رفتن ِ تو باز جان دارم
ولی از تو چه پنهان,روح و جسمی ناتوان دارم
کسی از ظاهر ِ یک کوه حالش را نمی فهمد
به ظاهر ساکتم ,در سینه ام اتش فشان دارم
پس از تو باختم خورشید ِ خوش رنگ ِ زمینم را
پس از تو نفرت دیرینه ای از اسمان دارم
پر از دلشوره بودم در کلاس گرم اغوشت
و باور کرده بودم پای عشقت امتحان دارم
چه حس ِ نادری, با فتح الماس ِ حضور تو
تمام لحظه ها احساس می کردم "جهاندار"م
اگرچه لحظه های خوب,عمر کمتری دارند
ولی نام عزیزت را همیشه بر زبان دارم
نفس های تو را آن روزها در شیشه پر کردم
"هوا"ی روزهای بودنت را همچنان دارم....

**امید صباغ نو**
دیدگاه ها (۲۶)

دلخوش نشسته ام که شاید گذر کنےلعنت به شایدی که مهیا نمی شود!

سردار خوبی ها ؛ سلام ! می دانم و اطمینان قلبی دارم که حالت ع...

این زیارت به نیابت از رفیق شهیدم :)

گهواره نیست جای من و گریه های منقنداقه نیست جای من و دست و پ...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط