و آنگاه که آسمان بیقراری هایش را با تلفیقی از رنگ های پاک

و آنگاه که آسمان بیقراری هایش را با تلفیقی از رنگ های پاک گیتی به زمین میفرستد...
نمیدانم چرا حال دلِ زمانه گرفته است یکی نیست به آسمان بگوید آخَر تو دیگر چرا ؟
مگر نورِ عشقِ خورشید؛ همان زرد ترین دلبرِ دنیا ؛ همیشه وجودت را گرم نمیکرد؟
مگر ،همان بی مثل ترین زیبای تماثیل زمینی درست قرصِ کاملِ یکدانهٔ ماه را میگویم ،آری مگر همه متعلق به تو نبود؟
پس چرا چنین میباری ، پس چرا دلت گرفته ؟
ای وسیعِ قدرتمند گوش کن !
ای بی نظیرترین آبی کهکشان ؛ ای زیبا مثالِ نامِ من : به اشک هایت ،بغض هایت ، فریاد هایت ،و سیلی هایت در میان آغوش ابر هایت کاری ندارم!
آنقدر ببار که سبک ترین حواس کُره زمین تو را در آغوش بگیرد ...
ببار ، ببار تا دیگر غباری بر حضورت نماند ...
آری ، بهار برای تو ، ما زین پس فقط دقایق را با چاشنی سکوت نظاره خواهیم کرد ...
آری ؛ همین و دگر هیچ
#آیلین_عبدی
دیدگاه ها (۱۳)

"نگرانتم"پشتش هزار جور حرف دارد...هزار جور دوستت دارم به زبا...

. تا میتوانستم دوستش داشتم..!تمام تمرکزم را گذاشته بودم روی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط