p3
*خواهش میکنم بزار برم داره حالم بد میشه .
_برام مهم نیستت
&همین روند ادامه داشت تا اینکه ات بیهوش شد کوک ات رو بلند کرد به خاطر اینکه لباساش خونی شده بود بردش حموم شستش اما ات بلند نشد لباس تنش کردو رفت بیرون
.............................
ویو ات
*بلند شدم دیدم تو ی اتاقم لباسام عوض شده بود فهمیدم کار اون پسرس که همون پسره با حوله دور کمرش از حموم آمد بیرون
*سعی داشتم نگاهمون از روی سیکس پکاش بگیرم اما مگه میشد
_آدما با چشات میخوری تاحالا مگه بدن شیش تیکه ندیدی ؟
*نخیر تاحالا رابطه نداشتم که بخوام ببینم
_که اینطور یعنی قراره از اولش برا خودم باشی
*کی گفته من برای توام
_لازم نیست کسی بگه خودم میدونم
*..........
*به هرحال قراره اینجا باشم
_خیر برو پایین خدمت کار اتاقتو نشون میده
*اوکی
_یه ساعت دیگه باید بریم سراغ کارمون
_با..ش
...................................
ویو ات
*رفتم پایین کلا یه خدمتکار اونجا بود ازش پرسیدم اتاقم کجاست اونم نشونم داد رفتم تو اتاقم خوابم می آمد رفتم رو تخت و خوابیدم
...................................
ویو کوک
_لباس پوشیدم رفتم پایین به خدمتکارگفتم بره دیگه امروز کاری نیست اونم رفت رفتم دم اتاق ات در نزدم رفتم تو دیدم خوابه
*صدای پا از پشت در شنیدم خودمو زدم به خواب پسره بود آمده بود بالاسرم اول ترسیدم ولی خب بهم کاری نداشتم کنارم نشست
_ات دوست دارم این چه کاری که دارم باهات میکنم [باگریه ]
*میتونی خودتو پیشم خالی کنی
_تو مگه نخوابیدی
*میبینی که بیدارم
_یعنی به حرفم گدش میدی
*اهوم بهم بگو
_خب وقتی پچه بودم بابام باهام همینکارو میکرد و کتکم میزد و همینطوری مادرم جلوی چشام کشت از بچگی بهم تیر اندازی یاد دادن آدم کشی یادم دادن هرچی کاری که یه پچه نباید اونارو انجام میداد
*من متاسفم
&ات کوک رو بقل کرد با دستش به کمر کوک ضربه های آروم میزد کوک اولش تعجب کرد اما بعدش اون هم متقابل بقلش کرد و گفت
_ات دوست دارم
*وقتی این حرفو زد بهت زده بهش نگاه کردم اما دلم رو بهش داده بودم میخواست فرشته باشه یا شیطان با بوسه ی آرومیزوی لبش جوابش رو دادم
_وقتیبوسم کرد تعجب کردم اما بعدش کمرشو گرفتم بوسه ی طولانی رو آغار کردیم که بعد دودقیقه نفس کم آوردو به دستش آروم زد روی سینه ام ازش جداشدم گفتم
_دوس نداشتی
*هوم؟
_میگم بوسمون رو دوس نداشتی ؟
*ها نه ولی یه دفعه ای بود
_عادت کن
*باشه
_خب باشه الان اون آقاهه مرده لازم نیست به کارمون ادامه بدیم فقط کافیه پیشم باشی
*هوم باشه
&کوک میخواست بره که ات دستش رو گرفت نزاشت بره
_چیزی شده ؟
_برام مهم نیستت
&همین روند ادامه داشت تا اینکه ات بیهوش شد کوک ات رو بلند کرد به خاطر اینکه لباساش خونی شده بود بردش حموم شستش اما ات بلند نشد لباس تنش کردو رفت بیرون
.............................
ویو ات
*بلند شدم دیدم تو ی اتاقم لباسام عوض شده بود فهمیدم کار اون پسرس که همون پسره با حوله دور کمرش از حموم آمد بیرون
*سعی داشتم نگاهمون از روی سیکس پکاش بگیرم اما مگه میشد
_آدما با چشات میخوری تاحالا مگه بدن شیش تیکه ندیدی ؟
*نخیر تاحالا رابطه نداشتم که بخوام ببینم
_که اینطور یعنی قراره از اولش برا خودم باشی
*کی گفته من برای توام
_لازم نیست کسی بگه خودم میدونم
*..........
*به هرحال قراره اینجا باشم
_خیر برو پایین خدمت کار اتاقتو نشون میده
*اوکی
_یه ساعت دیگه باید بریم سراغ کارمون
_با..ش
...................................
ویو ات
*رفتم پایین کلا یه خدمتکار اونجا بود ازش پرسیدم اتاقم کجاست اونم نشونم داد رفتم تو اتاقم خوابم می آمد رفتم رو تخت و خوابیدم
...................................
ویو کوک
_لباس پوشیدم رفتم پایین به خدمتکارگفتم بره دیگه امروز کاری نیست اونم رفت رفتم دم اتاق ات در نزدم رفتم تو دیدم خوابه
*صدای پا از پشت در شنیدم خودمو زدم به خواب پسره بود آمده بود بالاسرم اول ترسیدم ولی خب بهم کاری نداشتم کنارم نشست
_ات دوست دارم این چه کاری که دارم باهات میکنم [باگریه ]
*میتونی خودتو پیشم خالی کنی
_تو مگه نخوابیدی
*میبینی که بیدارم
_یعنی به حرفم گدش میدی
*اهوم بهم بگو
_خب وقتی پچه بودم بابام باهام همینکارو میکرد و کتکم میزد و همینطوری مادرم جلوی چشام کشت از بچگی بهم تیر اندازی یاد دادن آدم کشی یادم دادن هرچی کاری که یه پچه نباید اونارو انجام میداد
*من متاسفم
&ات کوک رو بقل کرد با دستش به کمر کوک ضربه های آروم میزد کوک اولش تعجب کرد اما بعدش اون هم متقابل بقلش کرد و گفت
_ات دوست دارم
*وقتی این حرفو زد بهت زده بهش نگاه کردم اما دلم رو بهش داده بودم میخواست فرشته باشه یا شیطان با بوسه ی آرومیزوی لبش جوابش رو دادم
_وقتیبوسم کرد تعجب کردم اما بعدش کمرشو گرفتم بوسه ی طولانی رو آغار کردیم که بعد دودقیقه نفس کم آوردو به دستش آروم زد روی سینه ام ازش جداشدم گفتم
_دوس نداشتی
*هوم؟
_میگم بوسمون رو دوس نداشتی ؟
*ها نه ولی یه دفعه ای بود
_عادت کن
*باشه
_خب باشه الان اون آقاهه مرده لازم نیست به کارمون ادامه بدیم فقط کافیه پیشم باشی
*هوم باشه
&کوک میخواست بره که ات دستش رو گرفت نزاشت بره
_چیزی شده ؟
۳.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.