مترسک گفت

مترسک گفت :
ای گندم تو شاهد باش
مرا برای ترساندن آفریدند
اما من عاشق پرنده ای بودم
که از گرسنگی مرد ...!!!
دیدگاه ها (۱)

بیا از این شهر بریماینجا هیچکس،عشقِ اوّلِ کسی نیست

هرگز نگو ... دنیا به من پشت ڪرده ؛ شاید تویی ... ڪه برعڪس نش...

تنهاییم راپــرنڪردفقطخلوتم راشڪســـتتنهاتــــــرم ڪردو رفت.....

مانند سیگار مانده ام میان دو انگشت روزگارنه مرا میڪشدنه خامو...

من در پی تو بودمتمام سالهای عمرم راندیده ای مرا؟آن درختی بود...

♥️💋مرا تو دوست داشته باشهرگز از من دست نکش باشه ؟اگه یه روز ...

ای تو ،

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط