بچه ها هکتور

بچه ها هکتور
هکتور بچه ها
قلفونت
ههههه بچه ها تو خرم اباد یه ساختمون بود متروکه یعنی بقیه داشتن میشاشیدن به خودشون این دخمل نترسمون رفت نشست پایینش تو سایه منم رفتم نزدیک ساختمون یه لگد زدم یکی از آجراش افتاد فرار کردیم تا پنج کیلومتر اونور تر واااای
دیدگاه ها (۱)

من برم یه سر به وسط اتوبان بزنم الان بر میگردمಠ_ಠ(¬_¬)ノ

عوقققق سارا اییییییی ریدمممممم اون همه دختر خوشگل بیان این ت...

عکسی که از منظره خرم آباد انداختم چند روز پیش یهویی الان اوم...

بکشید کنار(#^.^#)ಠ_ಠ

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟏𝟎(یک روانی) ویو ا.ترسیدیم و من سریع و بی طاقت رفتم به ...

### فصل اول | پارت پنجمنویسنده: Ghazal ساعت یک ظهر، تراس عم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط