ماه بنفش

ماه بنفش

پارت¹

شاید داستان زندگی من مثل همه نباشه اما منم مثل بقیه قلب و احساسات دارم شاید اين فقط برای منه

توی راه مدرسه بودم آدما از کنارم می‌گذشتند
و انگار نه انگار من اونجا یهو یه نفر محکم بهم خورد
+ متأسفم
به صورتم نگاه می‌کرد
+ تو بچه یوهی هستی
_ اره....شما
+ من بچه همکار یوهی_سان هستم
اسم من لینا ست اسم تو چيه
_ من...ماریا هستم
+ از دیدنت خوشبختم
_ منم🙁
لینا دختر پر شوری بودش خیلی هم قشنگه
( فلش بک به 10 ماه بعد)
امروز 2021/۷/۱ هست من واقعا نگرانم یهو یکی زد به شونه ام به پشتم نگاه کردم بلند داد زدم
_ لینا خودتی
+ انتظار داشتی جنم باشه
باهم زدیم زیر خنده
+ هوی کل مدرسه رو گذاشتین رو سرتون
_ این خدای مرگه ه ه
+ چی کی این چرت و پرت ها رو گفته
_ توی کتاب الانی بودش اسم رو یادم نیست ولی نوشته بود خدای مرگ چشمایی ارغوانی داره و موهاشم مشکی هستش
+ خب دروغ گفته فهمیدی
_ اووووو پس تو نیستی
+ درسته میای دوست بشیم
+ نه عمراً بزارم ماریا دوستت باشه
_ باش عیبی نداره
+ چییییییی نه
_ فقط میخواستم لینا بیاد خونمون میای
نکته:میخواد بحث رو عوض کنه
+ بله میام
+ منم بیام 🥺
_ باشه پس با هم میریم
توی راه به هر دو تا گفتم
_ خواهرم اصلا اهل شوخی نیست پس با اون شوخی نکنید
هر دوتاشون گفتن
+ باشه
رسیدیم خونه
_ من اومدم
+ سلام اومدی ..... میبینم دوستاتو هم آوردی پس خودت غذا درست کن
_ چیییی نه
+ اره اره
+ خیلی خواهر رو مخی داری
+ توی کار اونا دخالت نکن
+ چرا؟ من عاشق ماریا هستم و میخوام درموردش بدونم😏


ادامه دارد