جاسوس
جاسوس
پارت ۸
ا. ت ویو
وقتی یونا رفت بیرون روی تختم ولو شدم بعد چند دقیقه بلند شدم رفتم بیرون میخواستم کل اون عمارت رو بگردم همینجوری توی سالن ها و راهروها میگشتم که فهمیدم گم شدم آخه اونجا واقعاً خیلی بزرگ بود همینجوری داشتم تو اون راهرو میگشتم که حس کردم یکی پشتمه برگشتم و یونا رو دیدم
& وای دختر تو اینجا چیکار می کنی البته کارمو آسون تر کردی دیگه لازم نیست بیام دنبالت خودت اومدی
+ منظورت چیه
& منظورم اینه که میخواستم بیام دنبالت تا ببرمت تو اتاق رئیس تا تو رو معرفی کنم بهشون و البته
با انگشت اشاره اش آخر راهرو بهم نشون داد و حرفشو ادامه داد
& اونجا اتاق رئیس هست و رئیس و دستیار هاش تو اون اتاقن
+ واقعاً
& آره
دستم رو گرفت و منو کشید به طرف اتاق در زد
پارت ۸
ا. ت ویو
وقتی یونا رفت بیرون روی تختم ولو شدم بعد چند دقیقه بلند شدم رفتم بیرون میخواستم کل اون عمارت رو بگردم همینجوری توی سالن ها و راهروها میگشتم که فهمیدم گم شدم آخه اونجا واقعاً خیلی بزرگ بود همینجوری داشتم تو اون راهرو میگشتم که حس کردم یکی پشتمه برگشتم و یونا رو دیدم
& وای دختر تو اینجا چیکار می کنی البته کارمو آسون تر کردی دیگه لازم نیست بیام دنبالت خودت اومدی
+ منظورت چیه
& منظورم اینه که میخواستم بیام دنبالت تا ببرمت تو اتاق رئیس تا تو رو معرفی کنم بهشون و البته
با انگشت اشاره اش آخر راهرو بهم نشون داد و حرفشو ادامه داد
& اونجا اتاق رئیس هست و رئیس و دستیار هاش تو اون اتاقن
+ واقعاً
& آره
دستم رو گرفت و منو کشید به طرف اتاق در زد
۶.۸k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.