سلام عزیز جانم

سلام عزیزِ جانم

مدتهاست که نمی گذارند تو را ببینم و در آغوش بگیرَمَت

شاید بگویی حق دارند
چرا که وقتی تو را می بینم دیوانه می شوم
از خود بی خود می شوم

اما تو عاقل تر از منی
مرا پس می زنی تا دوباره دیوانگی نکنم

معمولا کارِ معشوق همین است که مجنونش را پس می زند تا عشق از سرش بپرد اما تهِ دلش خدا خدا می کند تا دوباره دلداده اش برای او دیوانگی کند،

من نیز تهِ دلت را می دانم همچون شیطان که تهِ دلِ خدا را می دانست و به انسان سجده نکرد تا از جانبِ خدا عذاب بکشد زیرا دریافته بود میلِ خدا بر عذاب دادنِ اوست نه سجده بر انسان!
دیدگاه ها (۴)

📝نه دلت با ما بود، نه گذاشتی دلی واسه ما بمونه.راه نیومدی با...

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه ...

‍ تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم یا مـن بـه کـنـار افـت...

من زخم تو را به هیچ مرهم ندهمیک موی تو را به هر دو عالم ندهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط