وقتی عضو هشتمی و ....

وقتی عضو هشتمی و ....
پارت ۱۹ (آخر )
فردا صبح
ویو تی ام (نویسنده )
ات و جیهوپ پاش شدن
صبحونه خوردن کلی هم وسط صبحونه خوردن دل و قلوه دادن
(فشار چیههه دارم بندری میزنممم)
بعدش حاظر شدن چون ات میخواست
جیهوپ رو به دو نفر معرفی کنه
جیهوپ ویو
ات گفت میخواد منو با دو نفر آشنا کنه نگفت کین یا اینکه کجان همینجوری که رفتیم رسیدیم به قبرستون (بهشت زهرای خودمون )
سر دو تا قبر وایستاد و یهو گفت
+سلام بابا ... سلام مامان .... دلم براتون تنگ شده بود میخوام یکی رو بهتون معرفی کنم (بغض همراه با لبخنده غمگین و تلخ )
ایشون هوسوکه دوسپسرم کسی دوسش داشتم کسی که بهم آرامش میداد ....
_سلام پدر و مادر
از همین الان بهتون قول میدم که مواظب ات باشم گر چه که دختر قوی هستش ولی خب من همیشه پیشش هستم (لبخند غمگین و همرا با یکمم بغض)
۳ سال بعد (۲۰۲۷)
وقتی که بنگتن دیسبند شد (خدا نکنهههههههههه)
جیهوپ از ات خاستگاری کرد و ازدواج کردن (اسلاید ۲ لباس ات برای عروسیش)
و یه دختر کوشولو ی خوشگل میارن که اسمش یونا هست و زندگی خوبی رو سپری میکنن 🙃
پایان
ببخشید که آخرش بد شد 😓😅 امیدوارم که خوشتون اومده باشه😄😁